چه کتاب خوبی بود. کاش دو دهه قبل این کتاب را خوانده بودم. با این کتاب همزادپنداری کردم. 😁😐
در این کتاب خانم هورنای به تضادهای ما میپردازد. اینکه انتخاب در انسانها باعث ایجاد تضاد میشه. حالا اگر این تضادها در کودکی اتفاق بیفته که میتونه به علت خشونتها و سختگیریهایی بر علیه کودک باشه در کودک بین عکس العمل به این فشارهای عصبی نسبت به والدین یا محیط یا کنار آمدن با این مشکلات، تضاد آزاردهندهای بوجود میآورد. این کودک در بزرگسالی دچار رفتارها عصبی میشه که خودش از ماهیت رفتارش خبر نداره و اگر بفهمه هم، هیچ وقت سعی در تغییرش نمیکنه چون تغییر رفتار و احساساتش بهش حس تهی بودن و راه رفتن در تاریکی میده.
سه گرایش رفتاری مهرطلبی، ستیزه جویی و عزلت نشینی از نتایج این تضادها در بزرگسالی هست.
به نظرم خانم هورنای در این کتاب به این تضادها خوب پرداخته است. شاید اگر بتوانیم این تضادها را شناسایی و برطرف کنیم آزارهای روانی که ممکن است دههها با ما باشد و روی زندگی ما و خانواده ما تاثیر منفی بگذارد را برطرف کنیم و روح و جسممان را از عوارض جانبی آن محافظت نماییم.
در این کتاب خانم هورنای به تضادهای ما میپردازد. اینکه انتخاب در انسانها باعث ایجاد تضاد میشه. حالا اگر این تضادها در کودکی اتفاق بیفته که میتونه به علت خشونتها و سختگیریهایی بر علیه کودک باشه در کودک بین عکس العمل به این فشارهای عصبی نسبت به والدین یا محیط یا کنار آمدن با این مشکلات، تضاد آزاردهندهای بوجود میآورد. این کودک در بزرگسالی دچار رفتارها عصبی میشه که خودش از ماهیت رفتارش خبر نداره و اگر بفهمه هم، هیچ وقت سعی در تغییرش نمیکنه چون تغییر رفتار و احساساتش بهش حس تهی بودن و راه رفتن در تاریکی میده.
سه گرایش رفتاری مهرطلبی، ستیزه جویی و عزلت نشینی از نتایج این تضادها در بزرگسالی هست.
به نظرم خانم هورنای در این کتاب به این تضادها خوب پرداخته است. شاید اگر بتوانیم این تضادها را شناسایی و برطرف کنیم آزارهای روانی که ممکن است دههها با ما باشد و روی زندگی ما و خانواده ما تاثیر منفی بگذارد را برطرف کنیم و روح و جسممان را از عوارض جانبی آن محافظت نماییم.