نظر ابوالفضل حیدری برای کتاب لباس محلی سامر

لباس محلی سامر
گری اسمیت، اسماعیل پورکاظم
۱۱۲ رای
ابوالفضل حیدری
۱۴۰۲/۰۸/۲۷
رمان درباره پیرزنی به نام سامر است که به یاد دوران کودکی‌اش می‌افتد و خاطراتی را که مادر بزرگش برایش تعریف کرده را به یاد می‌اورد پدر سامر در جنگ جهانی دوم سرباز بوده برای همین تمام خرج و مخارج خانواده بر عهدی مادر سامر بوده استمادر سامر تصمیمی میگیرد که به شهر برود و در آن جا به کار بپردازد تا بتواند پول بیشتری به دست آورد وقتی مادرش رفت سامر به شدت ناراحت و غمگین بود و همیشه در کنار پنجره نشسته بود تا یا مادرش نامه‌ای به آن‌ها بدهد و یا خودش باز گردد مادر بزرگ سامر بیمار شد و به همین دلیل بیشتر کارهای خانه بر عمده سامر افتاد و زندگی انها در فقر در حال سپری بود که نامه‌ای از طرف مادر سامر امد که گفته بود قرار است برای کریسمس به خانه باز گردد انها خوشحال شدند و برای مادر یک کادو تهیه کردند که وقتی مادر آمد به آن هدیه بدهند روزها پشت هم میگذشتند تا بالاخره مادر آمد و مادر بزرگ و سامر هدیه مادر را به اومد دادند هدیه هم کارتی بود که روی آن نوشته بود دوستت دارم مادر
هیچ پاسخی ثبت نشده است.
👋 سوالی دارید؟