داستان جالب و کوتاهی در مورد قمار و شرط بندی آپولو و هرمس در راستای رنج کشیدن یه سری موجود بی گناه. خدایان تصمیم میگیرن با اعطای هوش و قابلیت درک احساسات انسانی، با زندگی موجودات ضعیف و بی دفاعی که خلق کردن بازی کنن و خیلی هم درگیر عذاب وجدان نشن؛ توی کافه بشینن و در مورد سرنوشت غمبارشون باهم شرط ببندن.
۱۵ سگ که به شکل سادهایی این قابلیت بهشون داده میشه تا بازیچههای بازی خدایان باشن. تو این بین یه سری از سگا ناخودآگاه شروع به استفاده از قابلیتی که بهشون داده شده میکنن و یه سری کلا باهاش مخالفت میکنن و ترجیح میدن تا فقط سگ باشن و دنبال زندگی سگی.
سرنوشتای مختلف و البته غمانگیزی برای تک تک سگا اتفاق میفته و تو این بین روزای جذاب و خوبیم سراغشون میاد. در نهایت اما داستان کتاب جالب تموم میشه.
انتظار داستانی جذاب تر و اتفاقات ملموس تری رو داشتم، اما کتاب خیلی عمیق وارد اتفاقات زندگی سگا نشده بود و یجورایی داستان سادهایی رو روایت میکرد.
۱۵ سگ که به شکل سادهایی این قابلیت بهشون داده میشه تا بازیچههای بازی خدایان باشن. تو این بین یه سری از سگا ناخودآگاه شروع به استفاده از قابلیتی که بهشون داده شده میکنن و یه سری کلا باهاش مخالفت میکنن و ترجیح میدن تا فقط سگ باشن و دنبال زندگی سگی.
سرنوشتای مختلف و البته غمانگیزی برای تک تک سگا اتفاق میفته و تو این بین روزای جذاب و خوبیم سراغشون میاد. در نهایت اما داستان کتاب جالب تموم میشه.
انتظار داستانی جذاب تر و اتفاقات ملموس تری رو داشتم، اما کتاب خیلی عمیق وارد اتفاقات زندگی سگا نشده بود و یجورایی داستان سادهایی رو روایت میکرد.