اول که کتاب و خوندم کمی توی ذوقم خورد. احساس کردم داستان وسط هوا رها شد و نیمه کاره موند. تهش چی شد نفهمیدم!!
بعد کمی فکر کردم، به اینکه این یک داستان کوتاهه، و متوجه شدم!
ماده گرگ نمایانگر شیطانی هست که با وجود اینکه میدونه راهی که پیش گرفته خطاست ولی اصرار در ادامه اون داره و از هیچ فرصتی برای اغفال بشر (مردان) غافل نمیشه،
پسر جوان (نانی) نماینده نفسهای ضعیف هست گناه میکنه، میدونه خطا هست، پشیمون میشه، توبه میکنه، و باز وقتی در موقعیت گناه قرار میگیره به راحتی تسلیم میشه! با و جودیکه باز هم آگاهه که کاری که میکنه خطاست! دلش نمیخواد، زنش و دوست داره، ولی ارادهای بسیار ضعیف داره و نمیتونه جلوی خودشو بگیره،
اما در مقابل این دو شخصیت بد و ناهنجار داستان، و در میان آن همه کثیفی ماری کیا نشون میده اگر ارادهای قوی داشته باشی در لجنزار هم میتونی پاک بمونی، با وجود اینکه دست پرورده زنی هوسبازه ولی خودش را از هر ناپاکی دور نگه داشته،
بعد کمی فکر کردم، به اینکه این یک داستان کوتاهه، و متوجه شدم!
ماده گرگ نمایانگر شیطانی هست که با وجود اینکه میدونه راهی که پیش گرفته خطاست ولی اصرار در ادامه اون داره و از هیچ فرصتی برای اغفال بشر (مردان) غافل نمیشه،
پسر جوان (نانی) نماینده نفسهای ضعیف هست گناه میکنه، میدونه خطا هست، پشیمون میشه، توبه میکنه، و باز وقتی در موقعیت گناه قرار میگیره به راحتی تسلیم میشه! با و جودیکه باز هم آگاهه که کاری که میکنه خطاست! دلش نمیخواد، زنش و دوست داره، ولی ارادهای بسیار ضعیف داره و نمیتونه جلوی خودشو بگیره،
اما در مقابل این دو شخصیت بد و ناهنجار داستان، و در میان آن همه کثیفی ماری کیا نشون میده اگر ارادهای قوی داشته باشی در لجنزار هم میتونی پاک بمونی، با وجود اینکه دست پرورده زنی هوسبازه ولی خودش را از هر ناپاکی دور نگه داشته،