داستان در مورد زنی به نام راشل است که با مرد ثروتمندی به نام دیوید ازدواج میکنند دیوید صاحب معادن بسیار با ارزشی است که اطراف خانهاش است ۲ سال پیش همسر اول دیوید در یک سانحه در یکی از معادن از دره پرت میشود و در آب میافتد و میمیرد جنازهی نینا، همسر اول دیوید هرگز پیدا نشد از نینا پسر بچه ۸ سالهای میماند که رابطهی خوبی با راشل ندارد راشل سعی میکنند با جیمی پسر خواندهاش کنار بیاید اما جیمی پیش گویی عجیبی میکند که در کمال تعجب اتفاق میافتاد و بعد جیمی پیشگویی عجیب دیگری میکند و آن اینست که راشل تا کریسمس بیشتر زنده نم ماند راشل که در کودکی به دلایلی دچار اختلال روانی شده صداهایی میشنود که فکر میکند واقی است به همین دلیل بیشتر میترسد جیمی پیغامهای دیگری نیز به راشل میفرستاد پیغام خطایی که باعث میشود راشل از طریق دیوید به حقیقتی میرسد و آن این است که در شب مرگ نینا نینا و دیوید با هم به گو مگو میکنند و این باعث ناراحتی جیمی میشود جیمی به معدن فرار میکند پس از کمی جستجو نینا متوجه میشود که پسرش به معدن رفته پس به دنبال او میرود جیمی که حالا در لبهی پرتگاهی در معدن گیر افتاده ملتمسانه کمک میخواهد نینا پس از نجات پسرش به طرز وحشتناکی از دره به پایین پرتاب میشود و....
پیشنهاد میکنم حتما بخونید
پیشنهاد میکنم حتما بخونید