دوستان این کتاب عالی بود و ترجمه هم خیلی خوب و روان بود.
نقد کتاب: داستان در مورد زنی به اسم کلر هست که شوهرش (روری کوک) اورا کتک میزند کلر دنبال بهانه هست تا روری را ترک کند تا اینکه بالاخره فرصت یک سفر پیش میآید همه چیز مرتب است تا اینکه یکهو برنامه سفر عوض میشود. کلر بخاطر ترسی که از شوهرش دارد (چون روری بر اساس یک جعبه فهمیده که کلر قصد فرار داشته) تصمیم میگیرد که به خانه بر نگردد در فرودگاه با زنی به اسم ایوا آشنا میشود و تمام مشخصاتش را با او عوض میکند کلر کمی بعد خبردار میشود که هواپیمای ایوا سقوط کرده کلر از این فرصت استفاده کرده و دسته کلید ایوا را برمیدارد و به خانهی ایوا میرود.
ایوا زنی بود که بطور ناخواسته از دانشگاه اخراج شد و به کار ساخت و فروش مواد افتاد و او حالا هم از فردی به نام فیش که صاحب کارش هست میترسد و هم از یک مامور که از ایوا خواسته تا با پلیس همکاری کند او هم به همین خاطر مشخصاتش را با کلر عوض میکند.
کلر با کمک همکارش که صدای ضبط کرده روری را برایش میفرستد جرئت پیدا میکند که برگردد و دست روری را رو کند. او در تلویزیون در مورد شوهرش و کارهایی که کرده صحبت میکند.
بعد از این قضیه همه چیز تمام میشود و کلر طلاق میگیرد و برمیگردد تا در شهر ایوا زندگی کند. چون از زندگی در یک شهر شلوغ خسته شده.
ایوای بیچاره هم در قضیه سقوط هواپیما جان باخت.
نقد کتاب: داستان در مورد زنی به اسم کلر هست که شوهرش (روری کوک) اورا کتک میزند کلر دنبال بهانه هست تا روری را ترک کند تا اینکه بالاخره فرصت یک سفر پیش میآید همه چیز مرتب است تا اینکه یکهو برنامه سفر عوض میشود. کلر بخاطر ترسی که از شوهرش دارد (چون روری بر اساس یک جعبه فهمیده که کلر قصد فرار داشته) تصمیم میگیرد که به خانه بر نگردد در فرودگاه با زنی به اسم ایوا آشنا میشود و تمام مشخصاتش را با او عوض میکند کلر کمی بعد خبردار میشود که هواپیمای ایوا سقوط کرده کلر از این فرصت استفاده کرده و دسته کلید ایوا را برمیدارد و به خانهی ایوا میرود.
ایوا زنی بود که بطور ناخواسته از دانشگاه اخراج شد و به کار ساخت و فروش مواد افتاد و او حالا هم از فردی به نام فیش که صاحب کارش هست میترسد و هم از یک مامور که از ایوا خواسته تا با پلیس همکاری کند او هم به همین خاطر مشخصاتش را با کلر عوض میکند.
کلر با کمک همکارش که صدای ضبط کرده روری را برایش میفرستد جرئت پیدا میکند که برگردد و دست روری را رو کند. او در تلویزیون در مورد شوهرش و کارهایی که کرده صحبت میکند.
بعد از این قضیه همه چیز تمام میشود و کلر طلاق میگیرد و برمیگردد تا در شهر ایوا زندگی کند. چون از زندگی در یک شهر شلوغ خسته شده.
ایوای بیچاره هم در قضیه سقوط هواپیما جان باخت.