به نظر میاد نویسنده یک فیلمی دیده و حالا داره تعریفش میکنه شخصیت سازی ضعیف و بی محتواست مثلا کل داستان شاهین نه گیتار زد نه آواز میخوند بعد یک هو آخر داستان که عشقشون به هم مشخص میشه شروع میکنه به گیتار زدن و خوندن برای عشقش درست مثل فیلم هندیها کل داستان میگه پریوش مخالف است ولی حتی یک جمله هم از زبان خودش نیست که ما خودمون بفهمیم نظرش رو و تصویری هم ازش نداریم که چه شکلی و چی پوشیده و شخصیت سازی درموردش انجام نشده بعدم این که مریم که دوست صمیمی دلناز بود به طور کلی حذف شد همون اوایل و دیگه خبری ازش نیست در حالی که انتظار میرفت که شاهین برای اینکه دلناز از تنهایی دربیاد و هم صحبتی داشته باشه که همه اطرافیانش براش غریبه نباشن اول کار بره دنبال اون.
آخر داستان هم که نویسنده معتقده دلناز خودکشی کرد که دست کسی دیگری بعد از شاهین بهش نخورد و به حساب خودش رو پاک نگه داره واقعا مزخرف بود در حالیکه میتونست کمک بخواد بره پیش پلیس و فوقش بعدشم بهزیستی چون طبیعتا سرپرست قانونیش که پریوش نبود بهزیستی به مهری برمیگرداندش آدم که کالا نیست بتونن بفروشنش بعدم اگرم انقدر کوته فکر بود که خودکشی را به گناه لمس شدن ترجیح میدهد پس چرا کل داستان یکسره تو بغل شاهین و با گناهش مشکلی نداره!
آخر داستان هم که نویسنده معتقده دلناز خودکشی کرد که دست کسی دیگری بعد از شاهین بهش نخورد و به حساب خودش رو پاک نگه داره واقعا مزخرف بود در حالیکه میتونست کمک بخواد بره پیش پلیس و فوقش بعدشم بهزیستی چون طبیعتا سرپرست قانونیش که پریوش نبود بهزیستی به مهری برمیگرداندش آدم که کالا نیست بتونن بفروشنش بعدم اگرم انقدر کوته فکر بود که خودکشی را به گناه لمس شدن ترجیح میدهد پس چرا کل داستان یکسره تو بغل شاهین و با گناهش مشکلی نداره!