داستان در حد ایده جالب بود، میتوانست داستانی واقعی و جذاب از این ایده در آورد، اما متاسفانه داستان ضعیف و سطحیه و منطق داستان به شدت مشکل داره.
کسی که تحصیلات راهنمایی داره یهو با چند روز مطالعه شبیه نابغهها میشه، فقط یه گفتن رتبه که ممکنه ده نفر همون رتبه رو داشته باشند کسی کشته بشه، لااقل میگفت آرتان از اسم اون شخص استفاده کرده که کمی واقعی بشه.
نحوه پیگیری یه تصادف و دستگیری آرتام. زندان عجیب و غریب که کوچکترین شباهتی به زندانهای ایران نداره. خانمهای داروخانه به یه بچه غریبه شیر بدن، لااقل میگفتی شیر خشک دادن.
دانشجوی سال دوم پزشکی و عمل جراحی مغز، اون هم بدون امکانات، اگه میگفت یه چوب جادو در آورد و بیمار خوب شد. قابل باور بود تا این شرایط.
حداقل نویسنده بهتر بود جراحی در حد درآوردن گلوله، یا بخیه زدن جای چاقو رو میگفت.
پیرمرد هم داستانی تعریف کرد بی معنی. اول داستان هم به زن و دختر دستفروش اشاره شده که هیچ نقشی در داستان ندارن
نویسنده اطلاعات عمومی خیلی خوبی داره اما نوشتار داستان هم سخت و خسته کننده هست حتی کتابهای ترجمه شده کلاسیک هم چنین ادبیاتی ندارن. وسط چنین ادبیاتی، کلمه یهو هم دیده میشه که بهتر بود از ناگهانی استفاده کنه
غلط املایی هم کم نبود. مثل
زانووان نخواید داشت، شیشیه، توانمد، اظطراب، مصموم، ملاحضه، بی مهابا، تغیر، دماغ، توجیحاتش، تحقات، جاسوها، موقیعیت، به انداز مصرف، ملوکول، گذارا، اثیر حقارت، موراد.
در کل اگه به داستانهای شبیه داستانهای سایت نودهشتیا علاقمندین بخونید.
کسی که تحصیلات راهنمایی داره یهو با چند روز مطالعه شبیه نابغهها میشه، فقط یه گفتن رتبه که ممکنه ده نفر همون رتبه رو داشته باشند کسی کشته بشه، لااقل میگفت آرتان از اسم اون شخص استفاده کرده که کمی واقعی بشه.
نحوه پیگیری یه تصادف و دستگیری آرتام. زندان عجیب و غریب که کوچکترین شباهتی به زندانهای ایران نداره. خانمهای داروخانه به یه بچه غریبه شیر بدن، لااقل میگفتی شیر خشک دادن.
دانشجوی سال دوم پزشکی و عمل جراحی مغز، اون هم بدون امکانات، اگه میگفت یه چوب جادو در آورد و بیمار خوب شد. قابل باور بود تا این شرایط.
حداقل نویسنده بهتر بود جراحی در حد درآوردن گلوله، یا بخیه زدن جای چاقو رو میگفت.
پیرمرد هم داستانی تعریف کرد بی معنی. اول داستان هم به زن و دختر دستفروش اشاره شده که هیچ نقشی در داستان ندارن
نویسنده اطلاعات عمومی خیلی خوبی داره اما نوشتار داستان هم سخت و خسته کننده هست حتی کتابهای ترجمه شده کلاسیک هم چنین ادبیاتی ندارن. وسط چنین ادبیاتی، کلمه یهو هم دیده میشه که بهتر بود از ناگهانی استفاده کنه
غلط املایی هم کم نبود. مثل
زانووان نخواید داشت، شیشیه، توانمد، اظطراب، مصموم، ملاحضه، بی مهابا، تغیر، دماغ، توجیحاتش، تحقات، جاسوها، موقیعیت، به انداز مصرف، ملوکول، گذارا، اثیر حقارت، موراد.
در کل اگه به داستانهای شبیه داستانهای سایت نودهشتیا علاقمندین بخونید.