نظر حمید روزبهی برای کتاب راهنمای مردان برای شناخت زنان

اول اینکه کتاب حرف زیادی برای گفتن نداره و با یک محتوای تکراری و کلیشه‌ای وقت زیاد از شما میگیره و شاید بشه از ده درصد مطالبش استفاده کرد - نکته بعدی پیشفرضهای شخصی نویسنده هست که مثل تار عنکبوت سرتاسر کتاب تنیده شده و به نحوی تمام سعیش رو میکنه که نظریات خودش رو در قالب فرضیات مسلم علمی به خورد مخاطب بده و با گستاخی از خوننده میخواد که اگه با نظرش موافق نیست کتاب رو ببنده و به سراغ کتابهای دیگه‌ای (احتمالا بهتری!!) بره. نویسنده روشن نمیکنه که چرا ازدواج سفید در نظرش تعهد ازدواج رسمی رو ایجاد نمیکنه و به ذکر امار اکتفا میکنه نویسنده توضیح نمیده که دلیل تاکید مدامش بر مفهوم تعهد چه چیزی هست و احساس خوشبختی و طول عمر بیشتر رو بهانه میکنه!!! ایا تعهد بیشتر برای شما مسولیت ایجاد میگنه یا حس ازادی بیشتری‌ به شما میده!!؟ جواب مشخصه. نویسنده درک درستی از مفهوم عشق نداره و عشق رو با تعهد اشتباه گرفته درحالی که این دو مفهومی کاملا متضاد دارن عشق با ازادی و انتخاب ارتباط داره نه با اجبار و تعهد قطعا وقتی شما عاشق هستید تمام تلاشتون برای حفظ رابطه میکنید و هر لحظه که احساس عشق فروکش کنه کل رابطه به همون یک تکه کاغذی که نویسنده ظاهرا علاقه زیادی بهش داره خلاصه میشه که نمیتونه رابطه شما رو نجات بده و تنها ممکنه براتون ضرر یا منفعت مالی به همراه داشته باشه! این تاکید مداوم بر ازدواج به شکل سنتی و رسمی و تعهد بی اعتبار و دروغین به یک عمر زندگی با هر شخصی به طرز مشمئز کننده‌ای رو کل مطالب کتاب سایه انداخته و ضعف و تزلزل شخصیت نویسنده رو فریاد میزنه روانشاس قصه ما ظاهرا خودش به یک روانشناس احتیاج داره که براش مشخص کنه چی تو گذشته و روابط خانوادگیش وجود داشته که باعث این حساسیت شده!