ای کاش این کتاب رو همه مادر و پدرها میخوندن.
منم قربانی آدم بزرگهای اطرافم بودم. حتی همسن و سالهای خودم برام بزرگی میکردن.
تا اینکه در سن ۱۶ سالگی آدم بزرگها به اجبار شوهرم دادن و بعد آدم بزرگ زندگی من مادرشوهرم و شوهرم شدند. من توی زندگیم تقریبا میشه گفت اختیاری نداشتم همیشه نگران نگاههای مادرشوهر و شوهرم بودم با خوندن صفحات اولیه برای خودم گریه کردم برای دخترم گریه کردم که خودمم از ترس آدم بزرگها چقدر جلوی بچگی کردن دختر ۴ سالم رو گرفتم و نذاشتم داد بزنه یوقت بقیه میگن دختره من بده. سرصدا نکنه باباش بیدار میشه.
دخترم نسخه دوم خودم شده و همش افسوس میخورم.
ولی دارم روی خودم و دخترم کار میکنم. بلطف کتابراه تو این یکسال کتابهایی خوندم که خیلی روی روابط و شخصیتم تاثیر گذاشته.
منم قربانی آدم بزرگهای اطرافم بودم. حتی همسن و سالهای خودم برام بزرگی میکردن.
تا اینکه در سن ۱۶ سالگی آدم بزرگها به اجبار شوهرم دادن و بعد آدم بزرگ زندگی من مادرشوهرم و شوهرم شدند. من توی زندگیم تقریبا میشه گفت اختیاری نداشتم همیشه نگران نگاههای مادرشوهر و شوهرم بودم با خوندن صفحات اولیه برای خودم گریه کردم برای دخترم گریه کردم که خودمم از ترس آدم بزرگها چقدر جلوی بچگی کردن دختر ۴ سالم رو گرفتم و نذاشتم داد بزنه یوقت بقیه میگن دختره من بده. سرصدا نکنه باباش بیدار میشه.
دخترم نسخه دوم خودم شده و همش افسوس میخورم.
ولی دارم روی خودم و دخترم کار میکنم. بلطف کتابراه تو این یکسال کتابهایی خوندم که خیلی روی روابط و شخصیتم تاثیر گذاشته.