جناب صالحی عزیز، حقیقتا میدگارد اثر ماندگاری است که صد البته قوه تعقل و تخیل خواننده را بکار میگیرد، گرچه حدس میزنم این اثر هنوز ادامه دارد، ولی ذکر چند نکته را لازم میدانم.
اول: در جلد ۵ متاسفانه بخش زیادی به واگویه قبلی است و بسیار تکرار پذیر است، اینطور برداشت میشود که هدف حجیم کردن مطالب بوده است. مثال تکرار داستان سردار سیروس، تکرار داستان حرمان و زاراکسیس و...
دوم: بخشی از کتاب که چند سرفصل است به پارسیس و دینارگل و خانواده پارسیس میپردازد، در حالیکه حداقل من در این اثر هیچ رابطهای بین این خانواده و پریزاد ندیدم. مگر اینکه دینارگل دختر شاه کاظم باشد که بازهم ارتباطی بین فصول اول این جلد با بقیه نبست.
سوم: ترکیب عناصر چهارگانه اصلی طبعیت در قالب پادشاهی و در قالب رمان یک اثر زیبا، پندآموز و آموزشی است ولی تقابل این عناصر با همدیگر (جنگ بین سکویا خاک و نبات با صوفیا اب) و برد یکی نسبت به دیگری اغراق آمیز است، گرچه در رمان نویسی تخیلی امری جذاب برای خواننده هست.
چهارم: در جلد چهارم یا سوم با پنجم یک تناقض جدی وجود دارد، رفتن اعضای انجمن به چشمه زندگی و انتقام پادشاهی آرمنته و صوفیا از خانواده پوریا (از جد پوریا) بخاطر اینکه فکر میکردن ملکه مهتاب توسط آنان کشته شده و اختصاص چندین سرفصل کتاب به این موضوع با سفر زمانی صوفیا با پوریا و اطلاع یافتن از این موضوع انتقام منافات دارد، اگر صوفیا در آن سفر زمانی متوجه این انتقام بیخود میشود (از طریق الماس) دیگر ضرورتی برای انتقام نبوده و لذا ندشتن جلد چهارم یا سوم (خاطر ندارم کدام جلد) بی معناست یا حداقل این بخش از خاطرات صوفیا نباید یادآوری میشد تا خواننده وقت و هزینه نکند، در مجموع سپاسگزارم
اول: در جلد ۵ متاسفانه بخش زیادی به واگویه قبلی است و بسیار تکرار پذیر است، اینطور برداشت میشود که هدف حجیم کردن مطالب بوده است. مثال تکرار داستان سردار سیروس، تکرار داستان حرمان و زاراکسیس و...
دوم: بخشی از کتاب که چند سرفصل است به پارسیس و دینارگل و خانواده پارسیس میپردازد، در حالیکه حداقل من در این اثر هیچ رابطهای بین این خانواده و پریزاد ندیدم. مگر اینکه دینارگل دختر شاه کاظم باشد که بازهم ارتباطی بین فصول اول این جلد با بقیه نبست.
سوم: ترکیب عناصر چهارگانه اصلی طبعیت در قالب پادشاهی و در قالب رمان یک اثر زیبا، پندآموز و آموزشی است ولی تقابل این عناصر با همدیگر (جنگ بین سکویا خاک و نبات با صوفیا اب) و برد یکی نسبت به دیگری اغراق آمیز است، گرچه در رمان نویسی تخیلی امری جذاب برای خواننده هست.
چهارم: در جلد چهارم یا سوم با پنجم یک تناقض جدی وجود دارد، رفتن اعضای انجمن به چشمه زندگی و انتقام پادشاهی آرمنته و صوفیا از خانواده پوریا (از جد پوریا) بخاطر اینکه فکر میکردن ملکه مهتاب توسط آنان کشته شده و اختصاص چندین سرفصل کتاب به این موضوع با سفر زمانی صوفیا با پوریا و اطلاع یافتن از این موضوع انتقام منافات دارد، اگر صوفیا در آن سفر زمانی متوجه این انتقام بیخود میشود (از طریق الماس) دیگر ضرورتی برای انتقام نبوده و لذا ندشتن جلد چهارم یا سوم (خاطر ندارم کدام جلد) بی معناست یا حداقل این بخش از خاطرات صوفیا نباید یادآوری میشد تا خواننده وقت و هزینه نکند، در مجموع سپاسگزارم