سوژه بسیار تکراری ونچسب. یه زن روان پریش خودخواه وپرتوقع که با وجود تمام عیبها کمبودها دورغ گوییها پنهان کارهاش انتظار داره شوهرش مثل برده در خدمتش باشه ومثل بت بپرستش ودر اخر این مردها هستن که ظالم ونقش منفی هستن وخانم قهرمان داستان
اینقدر داستان ابکی ولوس که هیچ رغبتی برای اتمامش نداشتم وصادقانه بگم اگر پول بابتش نداده بودم هیچ وقت تا اخرش نمیخوندم. ترجیح میدم داستانهای بی نقص وپرهیجان اگاتا کریستی رو که بار اطلاعات عمومی زیادی داره رو بارها بخونم وهمچین داستان اب دوغ خیاری رو نگاه نکنم
اینقدر داستان ابکی ولوس که هیچ رغبتی برای اتمامش نداشتم وصادقانه بگم اگر پول بابتش نداده بودم هیچ وقت تا اخرش نمیخوندم. ترجیح میدم داستانهای بی نقص وپرهیجان اگاتا کریستی رو که بار اطلاعات عمومی زیادی داره رو بارها بخونم وهمچین داستان اب دوغ خیاری رو نگاه نکنم