داستان پرمحتوا و پر از استعارهای بود که برداشتهای متفاوتی میشه ازش داشت
طوری که هرکدوم از نظرات دوستان رو میخونی و اینهمه برداشت درست و متفاوت رو میبینی خیلی جالبه
از من چی میخوایی،: سوالی که ما از خودمان بارها پرسیدم
که فلسفه وجودی مان چیست برای چی اومدیم هدف چیه مقصد کجاست چرا اومدیم
جایی که میگه سکوت به معنای مرگ هستش میتونه نشان از تعامل انسانها با همدیگه باشه یا شاید ضعف انسان رو نشون بده که میخواهد هر طور شده خودش رو به دیگران اثبات کنه و اگر اینکارو نکنه خودش رو پوچ میبینه
در واقع خود کم بینی بزرگی در این ادم وجود داره که برطرف شدنش، رو فقط در توجه دیگران به خودش میبینه.
جایی که از راز عشقش حرف میزنه نشون میده که با حرف زدن و فکر کردن ادم بیشتر وابسته میشه و بیشتر دنبال جلب توجه میره.
بخاطر جلب توجه کتاب میخونه سیگار میکشه و. ..
که این خود یک معضل در بین جوانان و نوجوانان هستش (البته کتاب خوندنش خوبهها خخ)
در نهایت برداشت شخصی من این هستش که اون شخصی که با دختر ارتباط برقرار میکنه سایه شخص نیست بلکه یک فرد دیگر است
مرد دیگر سایه خود را نمیبیند چون خودش سایه شده و درواقع با سایه یکی شده
و خودش میشود همان مردی که ابتدای داستان گفت
یعنی مردی که حرف نزند یعنی مرده و عشق و همه چیز را ازدست خواهد داد.
کتاب جالبی بود
راوی هم خوب بود
و ارزش چندبار گوش کردن رو داشت.
طوری که هرکدوم از نظرات دوستان رو میخونی و اینهمه برداشت درست و متفاوت رو میبینی خیلی جالبه
از من چی میخوایی،: سوالی که ما از خودمان بارها پرسیدم
که فلسفه وجودی مان چیست برای چی اومدیم هدف چیه مقصد کجاست چرا اومدیم
جایی که میگه سکوت به معنای مرگ هستش میتونه نشان از تعامل انسانها با همدیگه باشه یا شاید ضعف انسان رو نشون بده که میخواهد هر طور شده خودش رو به دیگران اثبات کنه و اگر اینکارو نکنه خودش رو پوچ میبینه
در واقع خود کم بینی بزرگی در این ادم وجود داره که برطرف شدنش، رو فقط در توجه دیگران به خودش میبینه.
جایی که از راز عشقش حرف میزنه نشون میده که با حرف زدن و فکر کردن ادم بیشتر وابسته میشه و بیشتر دنبال جلب توجه میره.
بخاطر جلب توجه کتاب میخونه سیگار میکشه و. ..
که این خود یک معضل در بین جوانان و نوجوانان هستش (البته کتاب خوندنش خوبهها خخ)
در نهایت برداشت شخصی من این هستش که اون شخصی که با دختر ارتباط برقرار میکنه سایه شخص نیست بلکه یک فرد دیگر است
مرد دیگر سایه خود را نمیبیند چون خودش سایه شده و درواقع با سایه یکی شده
و خودش میشود همان مردی که ابتدای داستان گفت
یعنی مردی که حرف نزند یعنی مرده و عشق و همه چیز را ازدست خواهد داد.
کتاب جالبی بود
راوی هم خوب بود
و ارزش چندبار گوش کردن رو داشت.