یه سریال تلویزیون داشت، امیرعلی نبویان رفته بود خواستگاری، قرار بود بختشون مثه هندونهای باشه که باز میکنن، هندونه رو باز کردن سفید بود و بد طعم ولی چون عروس و داماد همدیگه رو دوست داشتن خوردن و گفتن خوشمره هست! اون داستان از این داستان پر معنا تر بود.
یه عده گفتن برای بچهها خوبه، به نظر من حتی واسه بچهها هم داستان خوبی نبود واقعا بی فکرانه و بی منطق بود
یه عده گفتن برای بچهها خوبه، به نظر من حتی واسه بچهها هم داستان خوبی نبود واقعا بی فکرانه و بی منطق بود