🍁 بعد از ‘۵ نفری که دربهشت ملاقات میکنید’ این کتاب دومین کتاب میچ آلبوم بود که خوندم! قلمی زیبا، روانشناسانه، عرفانانه و رویاپردازانه!!
چرا کتاب ‘یک روز دیگر’ رو باید خوند؟!! از یه طرف قلم بینظیر و چندبعدی قوی آلبوم بر کسی پوشیده نیست، و از طرفی دیگه اسم این کتاب خودش کافیه که آدم برای خوندنش حریص بشه! همون لحظه اول توی ذهن من این سوالو آورد که، اگه من واقعا میفمیدم که عمرم تمومه، اما فقط یه روز دیگه میتونم داشته باشم..!! واقعا توی اون یه روز چه میکردم؟؟!!!
توی کتاب قبلی هم که از آلبوم خوندم اونجا هم به مرگ پرداخته بود!! ولی نکته جالب اینه که اون برای نشون دادن اهمیت زندگی، به مرگ میپردازه! و میگه حالا که قراره همه ما بمیریم، چرا نتونیم از زندگیمون لذت ببریم!؟ …
داستان درمورد پسری به اسم ‘چارلی بنتو’ هستش که توی بچه گی‌شرایط بحرانی زیادی رو پشت سرگذاشته، پدرش اون، مادر و خواهرش رو یه شبه تنها گذاشته و برای همیشه رفته و از بچگی هم همیشه بهش نیافته؛ تو فقط میتونی پسر بابا باشی یا پسر مامان، اما هر دو نه!!! و اون هم نهایتا پدرش رو انتخاب میکنه، و بارها و بارها پیش میاد که پشت مادرش نمی‌ایسته و اونو آن‌ها میگذاره!
و در نهایت چارلی توی بزرگ‌سالی شبیه مردی شکست‌خورده میشه. کارش رو‌از دست می‌ده، خانواده‌اش رو‌ترک میکنه و وقتی می‌فهمه به عروسی تنها دخترش دعوت نشده، به‌کلی دچار ناامیدی میشه و تصمیم می‌گیره خودشو بکشه. اون با ناامیدی تصمیم می‌گیره که به شهر زادگاهش، به خونه دوران کودکیش بره، و اونجا با صحنه‌ای بسیار عجیب مواجه میشه! مادرِ درگذشته ش رو‌میبینه که به استقبالش آمده! اون با مرور زندگیش و برگشتن، نقطه ضعف‌هاشو پیدا کنه! پس اون از مرگ نمی‌نویسه، از زندگی می‌نویسه!
چرا کتاب ‘یک روز دیگر’ رو باید خوند؟!! از یه طرف قلم بینظیر و چندبعدی قوی آلبوم بر کسی پوشیده نیست، و از طرفی دیگه اسم این کتاب خودش کافیه که آدم برای خوندنش حریص بشه! همون لحظه اول توی ذهن من این سوالو آورد که، اگه من واقعا میفمیدم که عمرم تمومه، اما فقط یه روز دیگه میتونم داشته باشم..!! واقعا توی اون یه روز چه میکردم؟؟!!!
توی کتاب قبلی هم که از آلبوم خوندم اونجا هم به مرگ پرداخته بود!! ولی نکته جالب اینه که اون برای نشون دادن اهمیت زندگی، به مرگ میپردازه! و میگه حالا که قراره همه ما بمیریم، چرا نتونیم از زندگیمون لذت ببریم!؟ …
داستان درمورد پسری به اسم ‘چارلی بنتو’ هستش که توی بچه گی‌شرایط بحرانی زیادی رو پشت سرگذاشته، پدرش اون، مادر و خواهرش رو یه شبه تنها گذاشته و برای همیشه رفته و از بچگی هم همیشه بهش نیافته؛ تو فقط میتونی پسر بابا باشی یا پسر مامان، اما هر دو نه!!! و اون هم نهایتا پدرش رو انتخاب میکنه، و بارها و بارها پیش میاد که پشت مادرش نمی‌ایسته و اونو آن‌ها میگذاره!
و در نهایت چارلی توی بزرگ‌سالی شبیه مردی شکست‌خورده میشه. کارش رو‌از دست می‌ده، خانواده‌اش رو‌ترک میکنه و وقتی می‌فهمه به عروسی تنها دخترش دعوت نشده، به‌کلی دچار ناامیدی میشه و تصمیم می‌گیره خودشو بکشه. اون با ناامیدی تصمیم می‌گیره که به شهر زادگاهش، به خونه دوران کودکیش بره، و اونجا با صحنه‌ای بسیار عجیب مواجه میشه! مادرِ درگذشته ش رو‌میبینه که به استقبالش آمده! اون با مرور زندگیش و برگشتن، نقطه ضعف‌هاشو پیدا کنه! پس اون از مرگ نمی‌نویسه، از زندگی می‌نویسه!