نظر Atefeh_asgari برای کتاب همسایگان

همسایگان
ابوذر هدایتی
۱۳۳ رای
Atefeh_asgari
۱۴۰۱/۱۱/۱۲
این داستان داستان خیلی روانی بود بسیار روان
ساده و بی پروا داستان و بیان کرده بود
خوشم امد که همسایگانشو به فصل‌ها تشبیه کرده بود بهار تابستان پاییز زمستان
هر کدوم از همسایگان اخلاقیات خاص خود را داشتن
یکی لباس رنگارنگ‌میپوشید یکی به غصه‌ها و مرگ‌فکر میکرد یکی از جونی انتقام‌میگرفت یکی از بچه هاش
و واقعا پیری چیزه عجیبیه
همش دوس داری به کارهای که نکردی فک کنی
چندین سال از عمرتا با بچه هات بودی با پدر مادرت بودی
یهو تنها میشی و هفته‌ها منتظرمیشی بچه هات بیان بهت سر بزنن
و ادم خودش میتونه تصمیم بگیره که میخواد تو دوران پیری هم از زندگی لذت ببره یا همش ایراد بگیره همش بگه من که پیرم پس فلان کارو نکنم
من که میمیرم و همش به مرگ فکر کنه
نمیدونم پیری چ جوریه چون درکی ازش‌ندارم
ولی ازش متنفرم و دلم‌نمیخواد پیربشم
تنها و ساکت باشم
شاید یه خانمی مثل خانم ملکی بشم
داستان جالبی بود خوشم امد
هیچ پاسخی ثبت نشده است.
👋 سوالی دارید؟