به اسانی داشت رسم و رسومات و مرد سالاری و نشان میداد
داستان یه ادمی بود که لقب حاجی و از عمویش به ارث برده بود
با زنش هر روز دعوا میکرد و زنش را میزد
تویه خیابون یه روزی یه چادری مثله زنش دید
و فکر کرد زن خودش هست
و کارشون به ژاندار کشید و شلاق خورد
و۲ روز بعد زن خودشو طلاق داد
داستان یه ادمی بود که لقب حاجی و از عمویش به ارث برده بود
با زنش هر روز دعوا میکرد و زنش را میزد
تویه خیابون یه روزی یه چادری مثله زنش دید
و فکر کرد زن خودش هست
و کارشون به ژاندار کشید و شلاق خورد
و۲ روز بعد زن خودشو طلاق داد