کتاب معمایی خوبی بود اینکه تا اواخر داستان جوری اتفاقات گره خورده بودن که هربار حدس اشتباه میزدم باعث میشه بگم کشش داستانی خوبی داشت. یکم طولانی بود و تقریبا یک سوم ابتدایی کتاب خیلی جذبم نکرد اما نظرات مثبت کتاب نذاشت بزارمش کنار.
یک سوم پایان کتاب با بی نهایت معما و مسائل جدید روبرو شدم و انقدر سرعت جلو رفتنشون زیاد بود که گیج شده بودم. تصورات و حدسایی که از شخصیتهای به ظاهر منفی داستان داشتم باعث شد چشمم روی بقیه بسته بشه و تازه آخر داستان ببینم چه آدمایی توی داستان بودن و تاثیر گذاشتن که من متوجهشون نشدم.
در کل میشه گفت کتابی بود که ارزش وقت آدمو داره و میشه پیشنهادش کرد. به اندازه تعریفایی که ازش شندیم عالی نبود ولی بازم داستان معمایی جنایی جالبی بود.
بنظر من نولا نه سفید بود و نه سیاه... نولا کاملا خاکستری بود مثل سرنوشتش.
❌️ اسپویل ❌️
بعضی نکات داستان یکم عجیب بود.
مثلا چرا نولا هیچوقت با هری راجب نامهها حرفی نزد.
یا چرا هری که میخواست نولا رو ول کنه تا سی و سه سال منتظرش بود.
یا مثلا تو فصل اول میگه دبرا دفعه اول نولا رو با صورت خونی میبینه که یک مرد دنبالشه، این در حالیه که نولا اولین بار که از جلوی خونه دبرا رد میشه فقط لباسش پاره بوده، صورتش سالمه و کسی هم دنبالش نیست. حالا تو فصل آخر میگه نولا وقتی کلانتر پرت میزنه تو صورتش بینیش خونی میشه به سمت خونه دبرا فرار میکنه که این میشه بار دوم و اینجاست که تراویس دنبالشه.
یه نکتهای هم که راجب جنی بود اینکه واقعا چقدر یه آدم میتونه کوته فکر باشه که متوجه حالتهای هری بعد اتفاقای که برای نولا افتاد نشه و همچنان عاشقش بمونه.
با توجه به فوکوس روی شخصیت تامارا انتظار دخالت و حضور بیشتری داشتم اما اینجوری نشد.
یک سوم پایان کتاب با بی نهایت معما و مسائل جدید روبرو شدم و انقدر سرعت جلو رفتنشون زیاد بود که گیج شده بودم. تصورات و حدسایی که از شخصیتهای به ظاهر منفی داستان داشتم باعث شد چشمم روی بقیه بسته بشه و تازه آخر داستان ببینم چه آدمایی توی داستان بودن و تاثیر گذاشتن که من متوجهشون نشدم.
در کل میشه گفت کتابی بود که ارزش وقت آدمو داره و میشه پیشنهادش کرد. به اندازه تعریفایی که ازش شندیم عالی نبود ولی بازم داستان معمایی جنایی جالبی بود.
بنظر من نولا نه سفید بود و نه سیاه... نولا کاملا خاکستری بود مثل سرنوشتش.
❌️ اسپویل ❌️
بعضی نکات داستان یکم عجیب بود.
مثلا چرا نولا هیچوقت با هری راجب نامهها حرفی نزد.
یا چرا هری که میخواست نولا رو ول کنه تا سی و سه سال منتظرش بود.
یا مثلا تو فصل اول میگه دبرا دفعه اول نولا رو با صورت خونی میبینه که یک مرد دنبالشه، این در حالیه که نولا اولین بار که از جلوی خونه دبرا رد میشه فقط لباسش پاره بوده، صورتش سالمه و کسی هم دنبالش نیست. حالا تو فصل آخر میگه نولا وقتی کلانتر پرت میزنه تو صورتش بینیش خونی میشه به سمت خونه دبرا فرار میکنه که این میشه بار دوم و اینجاست که تراویس دنبالشه.
یه نکتهای هم که راجب جنی بود اینکه واقعا چقدر یه آدم میتونه کوته فکر باشه که متوجه حالتهای هری بعد اتفاقای که برای نولا افتاد نشه و همچنان عاشقش بمونه.
با توجه به فوکوس روی شخصیت تامارا انتظار دخالت و حضور بیشتری داشتم اما اینجوری نشد.