🍁 کتابی بسیار حرفهای با داستانی گیرا. نمیشه ادبیات انگلیس رو بشناسی، اما خواهران برونته رو نه!
اسم کتاب، اسم جایی بلند توی دشته که بادگیر هست، و اونجا یه خونهای وجود داره که توی اون منطقه خیلی معروفه. خونهای هست وخانوادهای داره به اسم ارن شا، با چند فرزند و دختر کوچیکشون کتی هستش. یه شب پدر خانواده وقتی از سفر میاد به عنوان سوغات برای خونه پسری به اسم هیت کلیفت میاره و به خانواده هم میگه که اون یتیمه و اونو به فرزندخوندگی قبول کرده.
وقتی پدر خونه میمیره، پسر بزرگ که از هیت کلیفت دل خوشی نداره، با اون به بدترین شکل مثل یه برده رفتار میکنه. درحالیکه میبینیم که کتی دختر کوچیک خونه عاشق هیت کلیفت شده و دوست نداره که باهاش کسی بدرفتاری کنه!
توی همسایگی خانواده ارن شا، خانوادهای متوول زندگی میکنه که پسری دارن به اسم ادگارد که اون هم عاشق کتی میشه.
کتی که عاشق هیت کلیفت هستش، برای اینکه بتونه اموال ادگارد رو بر دست بیاره، و از این طریق بتونه هیت کلیفت رو از دست برادرش نجات بده، زن ادگارد میشه. اما هیت کلیفت که این نیت کتی رو نمیدونه، برای مدتی طولانی به یکباره اونجا رو ترک میکنه. و بعد از چند سال وقتی برمیگرده جوونی برومند و پولدار شده!! خواهر ادگارد که مجرده عاشق کلیفت میشه! برادر بزرگ کاترین که همسرش رو زمان زایمان از دست داده بود، حالا یه قمارباز شده که همه داشته هاشو از جمله خونه ارن شا رو توی قمار به هیت کلیف میبازه…
و در آخر کاترین جبران اشباهاتش رو با مرگش داد. هیت کلیفت بر اثر عذاب وجدان و عذاب دوری از کتی به جنون مبتلا شد و از دنیا رفت… در کل کتابی بود که همه به اندازه اشتباهاتشون تاوان دادن. کتاب زیبایی بود☘️
اسم کتاب، اسم جایی بلند توی دشته که بادگیر هست، و اونجا یه خونهای وجود داره که توی اون منطقه خیلی معروفه. خونهای هست وخانوادهای داره به اسم ارن شا، با چند فرزند و دختر کوچیکشون کتی هستش. یه شب پدر خانواده وقتی از سفر میاد به عنوان سوغات برای خونه پسری به اسم هیت کلیفت میاره و به خانواده هم میگه که اون یتیمه و اونو به فرزندخوندگی قبول کرده.
وقتی پدر خونه میمیره، پسر بزرگ که از هیت کلیفت دل خوشی نداره، با اون به بدترین شکل مثل یه برده رفتار میکنه. درحالیکه میبینیم که کتی دختر کوچیک خونه عاشق هیت کلیفت شده و دوست نداره که باهاش کسی بدرفتاری کنه!
توی همسایگی خانواده ارن شا، خانوادهای متوول زندگی میکنه که پسری دارن به اسم ادگارد که اون هم عاشق کتی میشه.
کتی که عاشق هیت کلیفت هستش، برای اینکه بتونه اموال ادگارد رو بر دست بیاره، و از این طریق بتونه هیت کلیفت رو از دست برادرش نجات بده، زن ادگارد میشه. اما هیت کلیفت که این نیت کتی رو نمیدونه، برای مدتی طولانی به یکباره اونجا رو ترک میکنه. و بعد از چند سال وقتی برمیگرده جوونی برومند و پولدار شده!! خواهر ادگارد که مجرده عاشق کلیفت میشه! برادر بزرگ کاترین که همسرش رو زمان زایمان از دست داده بود، حالا یه قمارباز شده که همه داشته هاشو از جمله خونه ارن شا رو توی قمار به هیت کلیف میبازه…
و در آخر کاترین جبران اشباهاتش رو با مرگش داد. هیت کلیفت بر اثر عذاب وجدان و عذاب دوری از کتی به جنون مبتلا شد و از دنیا رفت… در کل کتابی بود که همه به اندازه اشتباهاتشون تاوان دادن. کتاب زیبایی بود☘️