کتاب پر بود از تخیل، تخیلات عجیب، که شاید ابتدا با شنیدنش از تعجب خندمون بگیره ولی بعد آدمُ به فکر فرو میبره و غمگین میکنه، کتاب خیلی خوب پیش میرفت و این حس رو منتقل میکرد که با امید و شادی میشه بر همه چیز غلبه کرد اما انتهای کتاب اصلاً جالب نبود، ناگهان همه چیز به حالت اول برگشت، نقطه سر خط، مثل اینکه هرچه در مورد امید وشادی از این کتاب در ذهن بافته بودیم از بین رفت
آدمُ یاد این ضرب المثل میندازه هر چی رشته بودیم پنبه شد
هر نویسندهای هدفی از نوشتن داره ولی من متوجه نشدم هدف از نوشتن کتاب چی بوده، اینکه بگه با شادی و امید میشه همه چیز تغییر داد یا اینکه بگه آخرش با وجود همه تلاشها باز هم ناامیدی و مرگ
آدمُ یاد این ضرب المثل میندازه هر چی رشته بودیم پنبه شد
هر نویسندهای هدفی از نوشتن داره ولی من متوجه نشدم هدف از نوشتن کتاب چی بوده، اینکه بگه با شادی و امید میشه همه چیز تغییر داد یا اینکه بگه آخرش با وجود همه تلاشها باز هم ناامیدی و مرگ