🍁 کتاب خیلی خوبی بود. قهرمان همان کسی است که کاری را که به او محول شده به سرانجام میرساند. پیام را به گارسیا میرساند!
نبرد کوبا بطن داستان است. گارسیا رهبر انقلابیون بود و جایی در کوهستان پناه گرفته بود. مردی به نام روآن مامور میشود تا پیامی را به گارسیا برساند، اون بعد از ۳ هفته مشقت، با پای پیاده و عبور از کشور دشمن، گارسیا را پیدا کرد و پیام را به گارسیا رساند! بی معطلی و پرسش دربارهی جای او و چگونگی پیدا مردن آن و غیره!
ما نیاز به کسانی داریم که دست به کار شوند و پیام را به گارسیا رسانند! درواقع هیچ کس، کاری از پیش نمیبرد، مگر آنکه خداوند فرشتهای برای انجام کارهای او برایش بفرستد!
بر اساس قانون احتمالات آدمی که پیام را به گارسیا میرساند بسیار کم است. آن آدم آدمی است که حتما کار محول شده به او را به درستی تا پایان انجام میدهند. و باقی آدمها باید زور بالای سرشان باشد! کسی که نویسندهی خوبی نباشه، نمیتونه نامهای برای گارسیا بنویسه! پس طرح اولیه نداره! یا کسی که وقتی کاری به او محول میشود، میرود ویعد از چند ساعت درگیر خوش گذراند میشود و اصلا فراموش میکند که باید پیامی را به گارسیا برساند (استعاره از انجام کار محول شده بر او)!!! پس این آدم کفایت این را ندارد که به او کاری محول شود!!
باید قانون جنگل حکمفرما باشد! یعنی قانون بقای اصلح! یعنی کسانی باید در کار بمانند که میتوانند پیامی را به گارسیا برسانند و افراد بی کفایت برای همیشه حذف میشوند!
جملهی خوب کتاب؛ فقر فی نفسه هیچ فظیلتی ندارد و همهی کارفرمایان مطلع و خودخواه نیستند، همانطور که همهی فقرا شریف نیستند!
جهان سخت خواستار چنین انسانی است، مردی که بتواند پیام را به گارسیا برساند☘️
نبرد کوبا بطن داستان است. گارسیا رهبر انقلابیون بود و جایی در کوهستان پناه گرفته بود. مردی به نام روآن مامور میشود تا پیامی را به گارسیا برساند، اون بعد از ۳ هفته مشقت، با پای پیاده و عبور از کشور دشمن، گارسیا را پیدا کرد و پیام را به گارسیا رساند! بی معطلی و پرسش دربارهی جای او و چگونگی پیدا مردن آن و غیره!
ما نیاز به کسانی داریم که دست به کار شوند و پیام را به گارسیا رسانند! درواقع هیچ کس، کاری از پیش نمیبرد، مگر آنکه خداوند فرشتهای برای انجام کارهای او برایش بفرستد!
بر اساس قانون احتمالات آدمی که پیام را به گارسیا میرساند بسیار کم است. آن آدم آدمی است که حتما کار محول شده به او را به درستی تا پایان انجام میدهند. و باقی آدمها باید زور بالای سرشان باشد! کسی که نویسندهی خوبی نباشه، نمیتونه نامهای برای گارسیا بنویسه! پس طرح اولیه نداره! یا کسی که وقتی کاری به او محول میشود، میرود ویعد از چند ساعت درگیر خوش گذراند میشود و اصلا فراموش میکند که باید پیامی را به گارسیا برساند (استعاره از انجام کار محول شده بر او)!!! پس این آدم کفایت این را ندارد که به او کاری محول شود!!
باید قانون جنگل حکمفرما باشد! یعنی قانون بقای اصلح! یعنی کسانی باید در کار بمانند که میتوانند پیامی را به گارسیا برسانند و افراد بی کفایت برای همیشه حذف میشوند!
جملهی خوب کتاب؛ فقر فی نفسه هیچ فظیلتی ندارد و همهی کارفرمایان مطلع و خودخواه نیستند، همانطور که همهی فقرا شریف نیستند!
جهان سخت خواستار چنین انسانی است، مردی که بتواند پیام را به گارسیا برساند☘️