خیالی قشنگ و جذابه، اولین کتاب جناب سر والتر اسکات هست که با چنین ولعی خوندمش و حتی جازبه و کششی داشت که مرا رها نمیکرد، تمام مدت همانطور بود... یعنی کل داستان صرفا یه چیز ساده با پیچیدگی اندک هست انگار، اما بسط و گسترش زیبا و خلاقانهای داره، این تاریخ اسکاتلند و انگلستان و این نویسنده خوش فکر
حسابی در این داستان خودشان را به رخ میکشند و به زیبایی تمام داستان را روایت میکنند، البته گمان من انست که بخشی از این مسیله به خاطر واقعی بودن داستان هم باشد چراکه استانی که نگارندهاش خالق باشد بسیار برتر از داستانیست که نگارندهاش مخلوق باشد. نکته دیگری که به ذهنم میرسه اینه که در طول تاریخ مهمترین عناصر و انگیزههای فعالیتهای ادمی عشق و سیاست بوده، و تضاد عشق یعنی نفرت و انتقام که شکلی دیگه از همون عشقه که تاریکه، در عرصه سیاست هم همواره دوطرف شدیدا باهوش بون به طوری که گاهی این طرف و گاه انطرف غالب و مغلوب بودهاند، و نکته دیگر بازی قدرت است؛ یکروز اینان برقدرتاند بر دیگری میتازند و روز بعد ان دیگریست که بر بال قدرت سوار و بر این یورش میبرد، البته علاوه بر عشق و سیاست که میتواند به اوج قدرت و طرف دیگر اوج ذلت بینجامد، مذهب است، چیزی که همواره بوده، اختلاف بین مذاهب مختلف یک دین (نمیدونم این درسته یانه) کاتولیک، پروتستان، پرزبیتاری یا یک چنین اسمی، ادمخا با این انگیزهها با هم جنگیدهاند، عدهای هواره فریب خورده و عدهای فریب دادهاند، اما تاریخ؛ یک درس عبرت است که به ما ارزانی داشته شده، به دلایل واهی با هم میجنگیم، ما ادمها مستعد انیم که قاضی شده و بر مسند قضاوت حکم کرده و بعد مامور به اجرا شده و همه را کافر خطاب کردن و چون درندهای خون یکدگر را بریزیم.
حسابی در این داستان خودشان را به رخ میکشند و به زیبایی تمام داستان را روایت میکنند، البته گمان من انست که بخشی از این مسیله به خاطر واقعی بودن داستان هم باشد چراکه استانی که نگارندهاش خالق باشد بسیار برتر از داستانیست که نگارندهاش مخلوق باشد. نکته دیگری که به ذهنم میرسه اینه که در طول تاریخ مهمترین عناصر و انگیزههای فعالیتهای ادمی عشق و سیاست بوده، و تضاد عشق یعنی نفرت و انتقام که شکلی دیگه از همون عشقه که تاریکه، در عرصه سیاست هم همواره دوطرف شدیدا باهوش بون به طوری که گاهی این طرف و گاه انطرف غالب و مغلوب بودهاند، و نکته دیگر بازی قدرت است؛ یکروز اینان برقدرتاند بر دیگری میتازند و روز بعد ان دیگریست که بر بال قدرت سوار و بر این یورش میبرد، البته علاوه بر عشق و سیاست که میتواند به اوج قدرت و طرف دیگر اوج ذلت بینجامد، مذهب است، چیزی که همواره بوده، اختلاف بین مذاهب مختلف یک دین (نمیدونم این درسته یانه) کاتولیک، پروتستان، پرزبیتاری یا یک چنین اسمی، ادمخا با این انگیزهها با هم جنگیدهاند، عدهای هواره فریب خورده و عدهای فریب دادهاند، اما تاریخ؛ یک درس عبرت است که به ما ارزانی داشته شده، به دلایل واهی با هم میجنگیم، ما ادمها مستعد انیم که قاضی شده و بر مسند قضاوت حکم کرده و بعد مامور به اجرا شده و همه را کافر خطاب کردن و چون درندهای خون یکدگر را بریزیم.