🍁 اولین کتابی بود که از این نویسنده خوش ذوق و خوش قلم میخوندم. واقعا لذت بردم. و حتما توی اولین فرصت کتاب مترجم دردها رو از این نویسنده که جایزهی نوبل ادبی برده رو هم خواهم خوند.
کتاب بسیار قابل لمس و ساده بود. به قدری واقعی بود که میتونستی اون رو خیلی نزدیک به خودت و زندکیت حس کنی. جومپا از مادرش و عشق نافرجا و قدیم و بعد از ازدواجش استفاده کرده بود تا مهمترین آسیب تفاوت فرهنگی و ملیتی رو به ما نشون بده!!! واقعا مسیلهی مهمی هست، مخصوصا که تفاوت بین فرهنگ هند و آمریکاست! به قول انگلیسیها که میگن: Bird of a feather flock together, همون کبوتر با کبوتر باز با باز، کند همجنس با همجنس پرواز, خودمون میشه!
هند با فرهنگی پر از دورهمی و آیینها، و امریکا فرهنگی بسیار منظبط و رباط وار!!! همین اشتراکات فرهنگی باعث میشود که مادر جومپا عاشق عمو پراناب میشود و به او فکر میکند! چراکه با او خاطرات مشترک جغرافیایی، اشاره فرهنگی نزدیک، صلیقه شعر و موسیقی مشترک، تشابه سیاستهای چپ گرا، هم وطنی، و خلق وخوی زود جوش هندی داشت، ولی با همسرش هیچکدام را درک نکرده بود!
اینقدر شیفته بود که بعد از رفتن او حاضر به خودکشی میشود، اما سرنوشت او این بود که زنده بماند و به حقیقت زود گذر آن خواستن عشق برسد!
زنده ماند و پا به سن گذاشت و دریافت که میتواند قلبش برای زندگی خودش بتپد، رفته رفته بپذیرد که دخترش جومپا همانند امریکایی زندگی کند. و بعدها وقتی شکست عشقی دخترش را میبیند تمامی این مسایل بین خود و پراناب را به منظور آگاهی دخترش برای او تعریف میکند!!!
درواقع سه زن از سه نسل مختلف توی داستان داشتیم که دچار شکست عشقی و بعد قوی میشوند! از کتاب لذت بردم. ممنون دوست عزیزم کتابراه☘️
کتاب بسیار قابل لمس و ساده بود. به قدری واقعی بود که میتونستی اون رو خیلی نزدیک به خودت و زندکیت حس کنی. جومپا از مادرش و عشق نافرجا و قدیم و بعد از ازدواجش استفاده کرده بود تا مهمترین آسیب تفاوت فرهنگی و ملیتی رو به ما نشون بده!!! واقعا مسیلهی مهمی هست، مخصوصا که تفاوت بین فرهنگ هند و آمریکاست! به قول انگلیسیها که میگن: Bird of a feather flock together, همون کبوتر با کبوتر باز با باز، کند همجنس با همجنس پرواز, خودمون میشه!
هند با فرهنگی پر از دورهمی و آیینها، و امریکا فرهنگی بسیار منظبط و رباط وار!!! همین اشتراکات فرهنگی باعث میشود که مادر جومپا عاشق عمو پراناب میشود و به او فکر میکند! چراکه با او خاطرات مشترک جغرافیایی، اشاره فرهنگی نزدیک، صلیقه شعر و موسیقی مشترک، تشابه سیاستهای چپ گرا، هم وطنی، و خلق وخوی زود جوش هندی داشت، ولی با همسرش هیچکدام را درک نکرده بود!
اینقدر شیفته بود که بعد از رفتن او حاضر به خودکشی میشود، اما سرنوشت او این بود که زنده بماند و به حقیقت زود گذر آن خواستن عشق برسد!
زنده ماند و پا به سن گذاشت و دریافت که میتواند قلبش برای زندگی خودش بتپد، رفته رفته بپذیرد که دخترش جومپا همانند امریکایی زندگی کند. و بعدها وقتی شکست عشقی دخترش را میبیند تمامی این مسایل بین خود و پراناب را به منظور آگاهی دخترش برای او تعریف میکند!!!
درواقع سه زن از سه نسل مختلف توی داستان داشتیم که دچار شکست عشقی و بعد قوی میشوند! از کتاب لذت بردم. ممنون دوست عزیزم کتابراه☘️