خببب در مورد کتاب بخوام بگم، ژانوار کتابی بود که از دوازده داستان کوتاه تشکیل شده بود:
1. داستان ﯾﮏ ﺳﺎرﯾﻎ ﮐﻪ از ﭘﺸﺖ ﻓﺮﻣون ﺷﺎﻫﺪ ﻣﺮگ خود در زﻧﺪﮔﯽ ﺑﻌﺪیاش بود... 2. ملحفه...
3. کشیدن شغال با مداد چشم🤭
4. شربت آبلیمو...
5. سیگار کافکا (این قسمت مورد علاقهام بود)
بقیش هم جن و هاون _ پیف پاف _ سرخوشیهای یک جسد _ تنهایی بیانتهای نویسندهام _ ایستگاه مترو زوتکامن _ بدون عنوان _ اﺳﻢ داستان ﯾﻪ ﭼﯿﺰﯾﻪ ﺗﻮ اﯾﻦ ﻣﺎﯾﻪﻫﺎ ﮐﻪ زﻧﺪﮔﯽ آدم شبیه به وول خوردن کرمک توی مدفوع بچهها...
گاهی اوقات با خودم میگفتم که چقدررررر چندشه گفتههای این نویسنده 😂😂
با اینکه همه نمیپسندنش اما به نظرم یبار گوش بدین چون ارزشش رو داره🤷🏼♀️
1. داستان ﯾﮏ ﺳﺎرﯾﻎ ﮐﻪ از ﭘﺸﺖ ﻓﺮﻣون ﺷﺎﻫﺪ ﻣﺮگ خود در زﻧﺪﮔﯽ ﺑﻌﺪیاش بود... 2. ملحفه...
3. کشیدن شغال با مداد چشم🤭
4. شربت آبلیمو...
5. سیگار کافکا (این قسمت مورد علاقهام بود)
بقیش هم جن و هاون _ پیف پاف _ سرخوشیهای یک جسد _ تنهایی بیانتهای نویسندهام _ ایستگاه مترو زوتکامن _ بدون عنوان _ اﺳﻢ داستان ﯾﻪ ﭼﯿﺰﯾﻪ ﺗﻮ اﯾﻦ ﻣﺎﯾﻪﻫﺎ ﮐﻪ زﻧﺪﮔﯽ آدم شبیه به وول خوردن کرمک توی مدفوع بچهها...
گاهی اوقات با خودم میگفتم که چقدررررر چندشه گفتههای این نویسنده 😂😂
با اینکه همه نمیپسندنش اما به نظرم یبار گوش بدین چون ارزشش رو داره🤷🏼♀️