نظر فرشید هوشمند برای کتاب کوردل

کوردل
امین ابراهیمی
۱۳۹۶/۱۲/۲۸
جناب هوشمند عزیز با درود و تقدیم احترام
در ادامه متن قبلی باید این نکته را هم اضافه بکنم که بنده هیچگاه اشارهای به حذف اصول و قواعد در هنر نکردهام اما محدود شدن در این اصول و قواعد را زیبنده هنرمند نمیدانم و همانطور که در این مجموعه از کتابهای حاضر هم میتوان مشاهده کرد، اصول و قواعد معمول و متداول در حد کفایت رعایت شده است اما هنوز هم معتقد هستم نباید اصول و قواعد خاص مانع از شکل گیری عناصر خلاقیت در ذهنهای درخشان هنرمندان گردد کما اینکه هرگاه سبک و یا شیوهای نو از متن آثار یک هنرمند برخاسته است حاصل همین خلاقیتهای بدون محدودیت بوده است، هرگاه خلاقیت شما، فراتر از محدودیت اصول و قواعد که به تعبیر مورد اشاره شما مانند جعبهای از ابزار است قدم گذاشت آنگاه شما نیاز به ساخت ابزار جدیدی خواهید داشت که ممکن است عدم تکافوی اصول و قواعد موجود عامل اصلی شکل گیری اصول جدید در هر زمینهای باشد بنابراین گاهگاهی اصول و قواعد پاسخگوی نیازهای حاصل از خلاقیت شما نخواهد بود، بنابراین میتوان مشاهده کرد که در بسیاری از موارد خلاقیت به شکل پویای آن شکل دهنده زیباترین آثار خواهد بود، به عنوان ملموسترین مثال میتوان از شکل گیری شعر نو اشاره کرد. دوست من، به عقیده بنده هنر موسیقی نگاه زیبای هنرمند به جهان پیرامون در قالب نگاهی تازه است که مختص همان موسیقی دان است، همانطوریکه شما هم به آن آگاه هستید امروزه سطح بالایی از خلاقیت را در موسیقی شاهد هستیم بگونهای که در بسیاری از موارد اصول و قواعد کلی نمیتواند پاسخگوی این خلاقیت رو به رشد هنرمندان باشد که حاصل آن شکل گیری سبکهای جدید در دنیای موسیقی است، به عقیده بنده این پویایی هنر موسیقی حاصل همین خلاقیت فراتر از اصول و قواعد متداول میباشد، جناب هوشمند عزیز از اینکه خواندم که دستی در زمینه هنر موسیقی دارید بسیار خرسند و خوشحال شدم تبریک بنده را در این مورد خاص پذیرا باشید.
جناب هوشمند عزیز اما باید بگویم که راننده و راوی ابتدای داستان که به تعبیر شما یک خانم است در واقع همان سایناست که از همان ابتدا در داستان این جلد از این مجموعه چند جلدی حضور داشته است و در واقع قبل از سهراب (نقش اصلی داستان) همانطور که قبلا هم شرح دادهام در آغاز داستان حضور دارد، او هم همانند سهراب هرگز بدون مقدمه وارد داستان نشده است، اما نکته قابل اشاره به این شخصیت و همانطور سهراب این است که معرفی کامل وی در طول داستان صورت خواهد گرفت و در ابتدای داستان تنها به اشاره کوتاهی به آنها بسنده شده است، و این موضوع بر راز گونه بودن داستان میافزاید زیرا این دو شخصیت در شخصیت پردازی داستان به شکل شخصیتهای پویا میباشند. اما نکتهای که نباید از آن غافل شد این است که کوردل اولین جلد از یک مجموعه چند جلدیست و در کوردل که جلد اول این مجموعه میباشد هر یک از داستانها در واقع مقدمهای بر حوادثی است که در جلدهای بعدی این مجموعه از کتاب شاهد آنها خواهیم بود و در حقیقت این داستانها در این جلد با توجه به اینکه اولین جلد این مجموعه کتاب است بگونهای آورده شده است که علاوه بر جذابیت در جای خود در آماده سازی ذهن خواننده برای حوادثی که قرار است در جلدهای بعدی شاهد آن باشد نیز نقش زیبایی ایفا بکنند. بنابراین فکر نمیکنم که هیچکدام از این داستانها که به تعبیر نادرست شما بیسر و ته خطاب شده است شایسته این تعبیر باشند بلکه نیازمند درکی عمیق تر و همینطور مطالعه با دقت بیشتری از سوی شماست، و فکر میکنم نیازی نباشد تا دو مرتبه اشارهای به چند جلدی بودن این مجموعه داستان داشته باشم، کما اینکه در نکته مورد اشاره شما هم که چرا ساینا بدون شناخت قبلی با سهراب نقش اصلی داستان همراه شده است در جلدهای بعدی به شکلی جذاب بازگشت به عقب خواهیم داشت و این موضوع توضیح داده خواهد شد، بنابراین کتابخوانهای عزیز باید منتظر ارائه جلدهای بعدی این مجموعه در قالب الکترونیک باشند تا نکاتی از این دست که تعبیر مورد اشاره شما از آنها "گاف" است در قالب حوادثی زیبا برای آنها شرح داده شوند. اما خط منطقی اثر نیز بعد از مطالعه کامل این اثر (مطالعه تمام جلدهای این مجموعه) نیز از جذابیت خاصی برخوردار خواهد شد. اما برای توضیح علت استفاده از لغت درب بجای در در این داستان باید توضیح کوتاهی در این زمینه بدهم:
1-همانطوریکه ملاحظه میکنید استفاده از لغت " در" در این داستان با توجه به کاربرد زیادی که این لغت در این داستان دارد و همینطور شباهت ظاهری آن با لغت "در " به معنای درون و اندرون، که همانطور که در بند قبلی مثالی از آن مورد استفاده قرار گرفت " از لغت درب بجای در در این داستان" ملاحظه میشود کاربرد واژه " در" در این داستان مشکلاتی را در نوشتار داستان بوجود میآورد که مطالعه اثر را برای خواننده دشوار میکند، مسلما استفاده از واژه " در" در داستانهایی که کاربرد کم تری نسبت به این داستان دارد البته با توجه به مفهوم و کاربرد آن به مراتب مناسب تر میباشد.
2-مسالهی تفاوت «در» با «درب» بسته به نوع کاربرد و معنای مورد استفاده ما در داستان شکل متفاوتی به خود خواهد گرفت و حکمهای متفاوتی دربارهی آن میتوان صادر کرد، بنابراین برای قضاوت در این زمینه ابتدا باید معنای این لغت را در مفهوم داستان جستجو کرد، در این داستان مکررا از لغت اتاق استفاده شده است که با توجه به مجموعه مورد نظر در داستان مفهومی فراتر از یک اتاق معمولی دارد و اشاره به فضایی بسیار بزرگ و در واقع دنیایی متفاوت دارد بنابراین ورودی این فضای مورد اشاره که در این داستان از آن بعنوان یک اتاق نام برده شده است نمیتواند به کوچکی یک اتاق باشد و ورودی هر یک از این اتاقها در واقع دروازهای به دنیای متفاوت این اتاق هاست، برای دانستن معنای لغات "در" و "درب" بهتر است ابتدا اشارهای داشته باشیم به معنی لغوی آنها در فرهنگ فارسی عمید:
در: آنچه از چوب یا آهن یا چیز دیگر درست کنند و میان دیوار یا جلو اشکاف یا سر صندوق یا روی چیز دیگر کار بگذارند که باز و بسته شود
درب: در بزرگ، دروازه، دروازه فراخ، دروب جمع
بنابراین ملاحظه میشود با توجه به معنای مورد کاربرد از اتاق و در این داستان استفاده از لغت "درب" صحیح میباشد و استفاده از لغت " در" با توجه به معنای مورد کاربرد در این داستان چندان صحیح نیست. با توجه به بیش از هشت جلد کتاب چاپ شده و در حال چاپ داستانی در داخل ایران و به زبان فارسی و همین حجم از کتابهای علمی در خارج از کشور و به زبان انگلیسی معتقد هستم کاربرد لغات با توجه به معانی آنها زیبایی سخن را چند برابر خواهد کرد.
امیدوارم همواره و در تمامی مراحل زندگی موفق باشید
با تشکر امین ابراهیمی
در ادامه متن قبلی باید این نکته را هم اضافه بکنم که بنده هیچگاه اشارهای به حذف اصول و قواعد در هنر نکردهام اما محدود شدن در این اصول و قواعد را زیبنده هنرمند نمیدانم و همانطور که در این مجموعه از کتابهای حاضر هم میتوان مشاهده کرد، اصول و قواعد معمول و متداول در حد کفایت رعایت شده است اما هنوز هم معتقد هستم نباید اصول و قواعد خاص مانع از شکل گیری عناصر خلاقیت در ذهنهای درخشان هنرمندان گردد کما اینکه هرگاه سبک و یا شیوهای نو از متن آثار یک هنرمند برخاسته است حاصل همین خلاقیتهای بدون محدودیت بوده است، هرگاه خلاقیت شما، فراتر از محدودیت اصول و قواعد که به تعبیر مورد اشاره شما مانند جعبهای از ابزار است قدم گذاشت آنگاه شما نیاز به ساخت ابزار جدیدی خواهید داشت که ممکن است عدم تکافوی اصول و قواعد موجود عامل اصلی شکل گیری اصول جدید در هر زمینهای باشد بنابراین گاهگاهی اصول و قواعد پاسخگوی نیازهای حاصل از خلاقیت شما نخواهد بود، بنابراین میتوان مشاهده کرد که در بسیاری از موارد خلاقیت به شکل پویای آن شکل دهنده زیباترین آثار خواهد بود، به عنوان ملموسترین مثال میتوان از شکل گیری شعر نو اشاره کرد. دوست من، به عقیده بنده هنر موسیقی نگاه زیبای هنرمند به جهان پیرامون در قالب نگاهی تازه است که مختص همان موسیقی دان است، همانطوریکه شما هم به آن آگاه هستید امروزه سطح بالایی از خلاقیت را در موسیقی شاهد هستیم بگونهای که در بسیاری از موارد اصول و قواعد کلی نمیتواند پاسخگوی این خلاقیت رو به رشد هنرمندان باشد که حاصل آن شکل گیری سبکهای جدید در دنیای موسیقی است، به عقیده بنده این پویایی هنر موسیقی حاصل همین خلاقیت فراتر از اصول و قواعد متداول میباشد، جناب هوشمند عزیز از اینکه خواندم که دستی در زمینه هنر موسیقی دارید بسیار خرسند و خوشحال شدم تبریک بنده را در این مورد خاص پذیرا باشید.
جناب هوشمند عزیز اما باید بگویم که راننده و راوی ابتدای داستان که به تعبیر شما یک خانم است در واقع همان سایناست که از همان ابتدا در داستان این جلد از این مجموعه چند جلدی حضور داشته است و در واقع قبل از سهراب (نقش اصلی داستان) همانطور که قبلا هم شرح دادهام در آغاز داستان حضور دارد، او هم همانند سهراب هرگز بدون مقدمه وارد داستان نشده است، اما نکته قابل اشاره به این شخصیت و همانطور سهراب این است که معرفی کامل وی در طول داستان صورت خواهد گرفت و در ابتدای داستان تنها به اشاره کوتاهی به آنها بسنده شده است، و این موضوع بر راز گونه بودن داستان میافزاید زیرا این دو شخصیت در شخصیت پردازی داستان به شکل شخصیتهای پویا میباشند. اما نکتهای که نباید از آن غافل شد این است که کوردل اولین جلد از یک مجموعه چند جلدیست و در کوردل که جلد اول این مجموعه میباشد هر یک از داستانها در واقع مقدمهای بر حوادثی است که در جلدهای بعدی این مجموعه از کتاب شاهد آنها خواهیم بود و در حقیقت این داستانها در این جلد با توجه به اینکه اولین جلد این مجموعه کتاب است بگونهای آورده شده است که علاوه بر جذابیت در جای خود در آماده سازی ذهن خواننده برای حوادثی که قرار است در جلدهای بعدی شاهد آن باشد نیز نقش زیبایی ایفا بکنند. بنابراین فکر نمیکنم که هیچکدام از این داستانها که به تعبیر نادرست شما بیسر و ته خطاب شده است شایسته این تعبیر باشند بلکه نیازمند درکی عمیق تر و همینطور مطالعه با دقت بیشتری از سوی شماست، و فکر میکنم نیازی نباشد تا دو مرتبه اشارهای به چند جلدی بودن این مجموعه داستان داشته باشم، کما اینکه در نکته مورد اشاره شما هم که چرا ساینا بدون شناخت قبلی با سهراب نقش اصلی داستان همراه شده است در جلدهای بعدی به شکلی جذاب بازگشت به عقب خواهیم داشت و این موضوع توضیح داده خواهد شد، بنابراین کتابخوانهای عزیز باید منتظر ارائه جلدهای بعدی این مجموعه در قالب الکترونیک باشند تا نکاتی از این دست که تعبیر مورد اشاره شما از آنها "گاف" است در قالب حوادثی زیبا برای آنها شرح داده شوند. اما خط منطقی اثر نیز بعد از مطالعه کامل این اثر (مطالعه تمام جلدهای این مجموعه) نیز از جذابیت خاصی برخوردار خواهد شد. اما برای توضیح علت استفاده از لغت درب بجای در در این داستان باید توضیح کوتاهی در این زمینه بدهم:
1-همانطوریکه ملاحظه میکنید استفاده از لغت " در" در این داستان با توجه به کاربرد زیادی که این لغت در این داستان دارد و همینطور شباهت ظاهری آن با لغت "در " به معنای درون و اندرون، که همانطور که در بند قبلی مثالی از آن مورد استفاده قرار گرفت " از لغت درب بجای در در این داستان" ملاحظه میشود کاربرد واژه " در" در این داستان مشکلاتی را در نوشتار داستان بوجود میآورد که مطالعه اثر را برای خواننده دشوار میکند، مسلما استفاده از واژه " در" در داستانهایی که کاربرد کم تری نسبت به این داستان دارد البته با توجه به مفهوم و کاربرد آن به مراتب مناسب تر میباشد.
2-مسالهی تفاوت «در» با «درب» بسته به نوع کاربرد و معنای مورد استفاده ما در داستان شکل متفاوتی به خود خواهد گرفت و حکمهای متفاوتی دربارهی آن میتوان صادر کرد، بنابراین برای قضاوت در این زمینه ابتدا باید معنای این لغت را در مفهوم داستان جستجو کرد، در این داستان مکررا از لغت اتاق استفاده شده است که با توجه به مجموعه مورد نظر در داستان مفهومی فراتر از یک اتاق معمولی دارد و اشاره به فضایی بسیار بزرگ و در واقع دنیایی متفاوت دارد بنابراین ورودی این فضای مورد اشاره که در این داستان از آن بعنوان یک اتاق نام برده شده است نمیتواند به کوچکی یک اتاق باشد و ورودی هر یک از این اتاقها در واقع دروازهای به دنیای متفاوت این اتاق هاست، برای دانستن معنای لغات "در" و "درب" بهتر است ابتدا اشارهای داشته باشیم به معنی لغوی آنها در فرهنگ فارسی عمید:
در: آنچه از چوب یا آهن یا چیز دیگر درست کنند و میان دیوار یا جلو اشکاف یا سر صندوق یا روی چیز دیگر کار بگذارند که باز و بسته شود
درب: در بزرگ، دروازه، دروازه فراخ، دروب جمع
بنابراین ملاحظه میشود با توجه به معنای مورد کاربرد از اتاق و در این داستان استفاده از لغت "درب" صحیح میباشد و استفاده از لغت " در" با توجه به معنای مورد کاربرد در این داستان چندان صحیح نیست. با توجه به بیش از هشت جلد کتاب چاپ شده و در حال چاپ داستانی در داخل ایران و به زبان فارسی و همین حجم از کتابهای علمی در خارج از کشور و به زبان انگلیسی معتقد هستم کاربرد لغات با توجه به معانی آنها زیبایی سخن را چند برابر خواهد کرد.
امیدوارم همواره و در تمامی مراحل زندگی موفق باشید
با تشکر امین ابراهیمی
فرشید هوشمند
۱۳۹۷/۰۱/۰۱
جناب ابراهیمی گل
با درود
سال نو را به شما و خوانندگان آثارتان تبریک میگویم و متاسفم که توضیحات آورده شده و پاسخ آنها یا به عبارت بهتر مناظره این حقیر با حضرتعالی در این مقال نمیگنجد و ممکن است مسائلی طرح شود که جای طرح آن اینجا نیست،
بسیار برای تعهد حرفهای شما در پاسخگویی به دیدگاههای خوانندگان ارزش قائلم و نمیخواهم از این کار دلسرد شوید لذا بحث را کوتاه میکنم: باور بفرمایید هر آنچه عرض شد از سر علاقه به بهبود بوده است و لاغیر.
جدا از قواعد داستان نویسی که به عقیدهی شما ممکن است برای قوهی خلاقهی نویسنده محدود کننده باشد (که البته محترم است)، بسیاری از قواعد دستوری و نگارشی در متن رعایت نشده. اگر مایل بودید در این زمینه مباحثه موردی کنیم بنده با کمال میل در خدمتم ولی فکر میکنم این مباحثه باید در جایی دیگر اتفاق بیافتد که هم زوایای داستان برای خوانندگانی که هنوز اثر را نخواندهاند لو نرود و هم حرمتها حفظ شود.
اگر علاقه مند بودید دستور بفرمایید ایمیل یا کانال ارتباطی دیگری تقدیم حضور میکنم.
سرفراز باشید
فرشید هوشمند
با درود
سال نو را به شما و خوانندگان آثارتان تبریک میگویم و متاسفم که توضیحات آورده شده و پاسخ آنها یا به عبارت بهتر مناظره این حقیر با حضرتعالی در این مقال نمیگنجد و ممکن است مسائلی طرح شود که جای طرح آن اینجا نیست،
بسیار برای تعهد حرفهای شما در پاسخگویی به دیدگاههای خوانندگان ارزش قائلم و نمیخواهم از این کار دلسرد شوید لذا بحث را کوتاه میکنم: باور بفرمایید هر آنچه عرض شد از سر علاقه به بهبود بوده است و لاغیر.
جدا از قواعد داستان نویسی که به عقیدهی شما ممکن است برای قوهی خلاقهی نویسنده محدود کننده باشد (که البته محترم است)، بسیاری از قواعد دستوری و نگارشی در متن رعایت نشده. اگر مایل بودید در این زمینه مباحثه موردی کنیم بنده با کمال میل در خدمتم ولی فکر میکنم این مباحثه باید در جایی دیگر اتفاق بیافتد که هم زوایای داستان برای خوانندگانی که هنوز اثر را نخواندهاند لو نرود و هم حرمتها حفظ شود.
اگر علاقه مند بودید دستور بفرمایید ایمیل یا کانال ارتباطی دیگری تقدیم حضور میکنم.
سرفراز باشید
فرشید هوشمند
جلد اول را تمام کردم.
متاسفانه باعث تغییر در دیدگاهم نسبت به این اثر نشد: کلافی سردرگم از وقایع بیسروته و شخصیتهایی که قابل باور نیستند و درست معرفی نشدهاند. نام ساینا هم مانند سهراب، بدون معرفی مناسب وارد داستان شد و معلوم شد که راوی ابتدای داستان یک خانم بوده است! خط منطقی داستان ایراد دارد، درست است که ژانر داستان تخیلی است و وقوع اتفاقات ماورائی در این ژانر کاملاً طبیعی است اما افرادی که در معرض این وقایع قرار میگیرند باید به عنوان کاراکتر قابل باور باشند. رفتار ساینا هنگامی که تازه به محل جدید اسباب کشی کرده و به دنبال پسری که نمیشناسد راه میافتد و سر از قبرستان در میآورد منطقی و قابل پذیرش نیست. از این دست گافها در خط داستانی فراوان دیده میشود. در خصوص ایرادات نگارشی هم به قدر کافی صحبت کرده ام، فقظ یک نکتهی آخر: جناب ابراهیمی گل و بزرگوار، استفاده از واژهی "درب" در نگارش کاملاً نادرست است و باید مینوشتید "در" همچنین تکرار واژهها در متن و جملات پشت سر هم ایراد نگارشی محسوب میشود، استدعا دارم ویراستارتان را عوض کنید، این متن حتی ویراست ابتدایی هم نشده است.
امیدوارم شما را نرجانده باشم. این انتقاد را به دلیل وقتی که برای مطالعهی اثر شما گذاشتهام حق خودم میدانم اما به هیچ وجه قصد توهین به شخصیت حضرتعالی و ویراستار و ناشر محترم را نداشته و ندارم، این داستان یک اثر ضعیف است که با مشاوره و ویراستاری صحیح میتوانست یک کار نو و جذاب باشد.
پرگویی من را ببخشید
پاینده باشید
فرشید هوشمند