نظر سمیرا ابراهیم پور برای کتاب صوتی نوای تار

نوای تار
سمیرا ابراهیم پور
۱۴۰۱/۰۴/۰۶
20
داستان پسری بنام برزو که پدرش نوازنده تار بود و در یکی از سفرها برای اجرای کنسرت در اثر تصادف فوت کرد و مادر برزو همین رو بهانهای دونست برای منع بچه هاش از موسیقی اما علاقه برزو به نوازندگی باعث شد تا با وجود مخالفت مادر به راهش ادامه بده و به کمک استادش تبدیل به نوازنده ماهری بشه و یاد استادش رو همیشه زنده نگه داره. داستان بیش از حد ساده نوشته شده بود و مثل این بود که یک نفر که هیچ تجربهای هم از نویسندگی نداره بخواد داستان زندگیشو تعریف کنه. هیچ ذهن خلاق و قلم جذاب و گیرایی در کار نبود و گوینده هم بسیار کسالت بار به روایت داستان پرداخته. ولی خب میشه از سادهترین و پیش پا افتادهترین مسائل هم به نتایجی دست یافت مثلا اینکه نباید سرنوشت یک نفر رو به زندگی همه تعمیم بدیم و بخاطر اینکه پدری در راه اجرای موسیقی تصادف کرده پسر رو به اون سرنوشت محکوم بدونیم. یا شاید اشاره داشته به دل نگرانی مادر برای از دست دادن عزیز دیگری. اینکه اگر واقعا به چیزی علاقه مند باشیم و واقعا برای رسیدن بهش تلاش کنیم هیچ چیز مانع راه ما نخواهد بود. اشاره داشته به حفظ حرمت و جلب رضایت خاطر مادر و نقش رضایت مادر و دعای خیرش در راه موفقیتمون. اینکه هر انسانی دوست داره از خودش اثری جاودان به یادگار بذاره و استاد بهادر قطعههای از موسیقی رو از خودش به یادگار گذاشت و تا زمانیکه اهنگ هاش نواخته بشن یاد و خاطرش زنده خواهد بود با وجود اینکه فرزندی نداشت. اشاره به اینکه چون استاد بهادر بی چشم داشتی و با مهر و محبت هر انچه رو که داشت به شاگردانش اموخت باعث شد تا اونها خودشون رو مدیون استادشون بدونن و یادش رو زنده نگه دارن.
هیچ پاسخی ثبت نشده است.