جهان داستانهای مریم حسینیان را دوست دارم. سودازده و تودرتو. پراز نشانههایی که تا آخرین صفحه کتاب با تو همراهند و گاهی به سختی رمزگشایی میشوند.
قصههایی که قرار است ما را روایت کنند تا قصههای واقعی را باور کنیم.
داستان روایت نگار «زل زده به دیوار سفید» است که با عذاب وجدان داستانی دیگر میآفریند و در آن زندگی میکند تا به پایانی که در واقعیتش بوده رضا دهد و «سلام» برای او همراه است.
حسینیان در رمانهایش یک آدم یا چیز خیالی دارد که جهان سودازده داستانش را قوام میدهد. اینجا سلام و در کار دیگرش گوزن.
من شنیدن کارهایش را دوست داشتم. راوی این کتاب به نگار/مریم/نویسنده میخورد و کشش دارد. اما درباره این کتاب چون متن نبود و تنها شنیدن بود، گاهی بخشها را مکرر گوش میکردم. به متنهای قبلی رجوع میکردم.
نکته جالب روایت گلاره عباسی است که توانسته دوسطحی بودن متن را از واقعیت نشان دهد
قصههایی که قرار است ما را روایت کنند تا قصههای واقعی را باور کنیم.
داستان روایت نگار «زل زده به دیوار سفید» است که با عذاب وجدان داستانی دیگر میآفریند و در آن زندگی میکند تا به پایانی که در واقعیتش بوده رضا دهد و «سلام» برای او همراه است.
حسینیان در رمانهایش یک آدم یا چیز خیالی دارد که جهان سودازده داستانش را قوام میدهد. اینجا سلام و در کار دیگرش گوزن.
من شنیدن کارهایش را دوست داشتم. راوی این کتاب به نگار/مریم/نویسنده میخورد و کشش دارد. اما درباره این کتاب چون متن نبود و تنها شنیدن بود، گاهی بخشها را مکرر گوش میکردم. به متنهای قبلی رجوع میکردم.
نکته جالب روایت گلاره عباسی است که توانسته دوسطحی بودن متن را از واقعیت نشان دهد