داستانهای کوتاه موراکامی به نسبت رمانهای او از عناصر راز آلود و وهم انگیز کمتری برخوردار هستند ولی در هر داستان کوتاه میتوان تکهای و رگهای از رمانهای این نویسنده یافت. مثلا فقدان ناگهانی کسی بدون ذکر دلیل مشخص (فقدان یکی از عناصر اصلی داستانهای موراکامی است).
مثلا این فقدان در رمانهای کافکا در کرانه و تسوکورو و تعقیب گوسفند وحشی بسیار آشکار است. و یا دیدن خواب مار که باز به گونهای در رمان کافکا ذکر شده. در کل گویی نویسنده ابتدا از این مواد خام در داستانهای کوتاه استفاده کرده و در نهایت آنها را در رمانها به بلوغ رسانده. البته ترتیب نوشتن داستانها را نمیدانم این صرفا برداشت شخصی است.
در مورد راوی باید بگویم صدا و فن بیان جناب رضوانی عالی است و به خوبی حس داستان را منتقل میکنند. من چند سال پیش این مجموعه را خوانده بودم ولی از آنجایی که قبلا با صدای ایشان کتاب شنیده بودم ترغیب به شنیدن این کتاب هم شدم.
با سپاس از کتابراه
مثلا این فقدان در رمانهای کافکا در کرانه و تسوکورو و تعقیب گوسفند وحشی بسیار آشکار است. و یا دیدن خواب مار که باز به گونهای در رمان کافکا ذکر شده. در کل گویی نویسنده ابتدا از این مواد خام در داستانهای کوتاه استفاده کرده و در نهایت آنها را در رمانها به بلوغ رسانده. البته ترتیب نوشتن داستانها را نمیدانم این صرفا برداشت شخصی است.
در مورد راوی باید بگویم صدا و فن بیان جناب رضوانی عالی است و به خوبی حس داستان را منتقل میکنند. من چند سال پیش این مجموعه را خوانده بودم ولی از آنجایی که قبلا با صدای ایشان کتاب شنیده بودم ترغیب به شنیدن این کتاب هم شدم.
با سپاس از کتابراه