“درود، ای واپسین صبح، ای سحر بدرود!
که با آرش ترا این آخرین دیدار خواهد بود.
به صبح راستین سوگند!
به پنهان آفتاب مهربار پاک بین سوگند!
که آرش جان خود در تیر خواهد کرد،
پس آن گه بی درنگی خواهدش افکند.
بعد از سالها دوباره شنیدم و بسیار تَر عاشق این نام و این سرزمین شدم
قلم سیاوش کسرایی قابل ستایش و صدای که به این نوشته روح داده نیز دلنشین
به شنیدهای شاهنامه یک کتاب سیاسی قوی
دیوان و پلیدیها در همه دورانها دیده و آرشها گم نام جان در تیر
و ایران سرزمین دردکشیده
تشکر از کتابراه برای اشتراک این اثر
که با آرش ترا این آخرین دیدار خواهد بود.
به صبح راستین سوگند!
به پنهان آفتاب مهربار پاک بین سوگند!
که آرش جان خود در تیر خواهد کرد،
پس آن گه بی درنگی خواهدش افکند.
بعد از سالها دوباره شنیدم و بسیار تَر عاشق این نام و این سرزمین شدم
قلم سیاوش کسرایی قابل ستایش و صدای که به این نوشته روح داده نیز دلنشین
به شنیدهای شاهنامه یک کتاب سیاسی قوی
دیوان و پلیدیها در همه دورانها دیده و آرشها گم نام جان در تیر
و ایران سرزمین دردکشیده
تشکر از کتابراه برای اشتراک این اثر