داستان فولکلور از ادبیات نه چندان دورِ معاصر
روزگاری که محبت در دلها فراوان ولی آداب و رسوم و هنجارهای نادرست جامعه اجازه ظهور بیتکلف و راحتِ آن را نمیدهد. شرم و حیا و ترس از پدر، نگرانی و حمایت همیشگی مادر، سَرَک کشیدنهای مرسوم فامیل و اهل محل در کار یکدیگر؛ ولی در نهایت کسی پیدا میشود که تاب نمیآورد و قد عَلَم میکند و جرات میکند حرفش را بزند، زیر بار زور نرود و پدری که مهربانی را در قالب چشم پوشی و ندیدن خطاها و به شکل غیر مستقیم ابراز میکند.
ازدواجی که به دلیل باورهای غلط و ملاحظات اجتماعی سالها به تاخیر افتاده و.... و..... و.....
همه اینها با اجرای ماهرانه گوینده در پایان داستان به خوبی قابل درک است و موسیقی جنوبی سعی دارد این اتفاقات را در جامعه سنتی جنوب کشور نشان دهد ولی به نظرم در تمام اقوام ایرانی نظیرش وجود داشته و با تقدم و تاخر امروز شاهد تغییر و تجدد هستیم با آرزوی اینکه امروز از اینطرف بام نیفتیم و اعتبار و عزت پیشکسوتان زیر سوال نرود.
با تشکر از کتابراه🙏🙏🙏🙏
روزگاری که محبت در دلها فراوان ولی آداب و رسوم و هنجارهای نادرست جامعه اجازه ظهور بیتکلف و راحتِ آن را نمیدهد. شرم و حیا و ترس از پدر، نگرانی و حمایت همیشگی مادر، سَرَک کشیدنهای مرسوم فامیل و اهل محل در کار یکدیگر؛ ولی در نهایت کسی پیدا میشود که تاب نمیآورد و قد عَلَم میکند و جرات میکند حرفش را بزند، زیر بار زور نرود و پدری که مهربانی را در قالب چشم پوشی و ندیدن خطاها و به شکل غیر مستقیم ابراز میکند.
ازدواجی که به دلیل باورهای غلط و ملاحظات اجتماعی سالها به تاخیر افتاده و.... و..... و.....
همه اینها با اجرای ماهرانه گوینده در پایان داستان به خوبی قابل درک است و موسیقی جنوبی سعی دارد این اتفاقات را در جامعه سنتی جنوب کشور نشان دهد ولی به نظرم در تمام اقوام ایرانی نظیرش وجود داشته و با تقدم و تاخر امروز شاهد تغییر و تجدد هستیم با آرزوی اینکه امروز از اینطرف بام نیفتیم و اعتبار و عزت پیشکسوتان زیر سوال نرود.
با تشکر از کتابراه🙏🙏🙏🙏