سلام و درود
نویسنده با بیانی ساده و گیرا به روایت افسردگی خود میپردازد و در طول کتاب از تمام انسانهای تاثیر گذاری سخن به میان میاورد که نه برای فساد اخلاقی و شاید پوچگرایی دست به خودکشی زدهاند بلکه افسردگی حادی را تجربه کردهاند همچون کامو، گاری، همینگوی... به بروز نشانههایی افسردگی خود در کتابهایش میرسد؛ انجا که میفهمد شخصیت رمانش را به خودکشی کشانده است بسیار گیراست و از نشانههای افسردگی خود و اضطرابی که تجربه کرده است میگوید. سخن از افسردگی که پایان روح نیست بلکه (به قولی که نویسنده از دانته مینویسد) در طول راه، راهم را گم کردم و به جنگلی تاریک رسیدم... او افسردگی را جنگلی تاریک میداند که میتوان از ان عبور کرد و به نور درخشان ستارگان رسید. چه توصیف زیبایی و چه شور و امیدی. ممنونم از مترجم با ترجمهی گیرا و گوینده با صدای رسا. 🍀
نویسنده با بیانی ساده و گیرا به روایت افسردگی خود میپردازد و در طول کتاب از تمام انسانهای تاثیر گذاری سخن به میان میاورد که نه برای فساد اخلاقی و شاید پوچگرایی دست به خودکشی زدهاند بلکه افسردگی حادی را تجربه کردهاند همچون کامو، گاری، همینگوی... به بروز نشانههایی افسردگی خود در کتابهایش میرسد؛ انجا که میفهمد شخصیت رمانش را به خودکشی کشانده است بسیار گیراست و از نشانههای افسردگی خود و اضطرابی که تجربه کرده است میگوید. سخن از افسردگی که پایان روح نیست بلکه (به قولی که نویسنده از دانته مینویسد) در طول راه، راهم را گم کردم و به جنگلی تاریک رسیدم... او افسردگی را جنگلی تاریک میداند که میتوان از ان عبور کرد و به نور درخشان ستارگان رسید. چه توصیف زیبایی و چه شور و امیدی. ممنونم از مترجم با ترجمهی گیرا و گوینده با صدای رسا. 🍀