کتابی پر از خرافات که یکی به میخ میزد یکی به نعل. معتقدم که انسان خود سرنوشتش را رقم میزند و دنبال مقصر گشتن آسانترین راه است که نویسنده به دنبالش رفته. او که خود را از دستهی چهارم میداند با این چرندیات هم پیامبران و امامان را زیر سوال برده و هم سردرگمی در عقایدش را به وضوح نشان داده. حال که وی خود را گالیلهی زمان و منتقدانش را از دستهی اول و بیسواد میداند، از کتابراه میخواهم که با حذف این کتاب، جوانانمان را از خرافه پرستی نجات دهد. باشد که چشممان دامن پاکشان را نگیرد. آمین.
البته این را هم بگویم که: نویسنده منظوری نداشته و به قول آقای روستا از سواد کافی در این زمینه برخوردار نبوده و فقط نظریه پردازی کردند.
البته این را هم بگویم که: نویسنده منظوری نداشته و به قول آقای روستا از سواد کافی در این زمینه برخوردار نبوده و فقط نظریه پردازی کردند.