با تشکر از آقای ابوالحسنی و کتاب راه
داستان بیشتر شبیه به خاطرات روزانه و تکرار هر روزی بود و چیز جالبی نداشت
جز یک سری آزادیهای فردی و روشن فکری بچههایی که از کودکی سخت به جوانی رسیدهاند و از ایران به اروپا و امریکا به راحتی در رفت و امد بودند و زندگیراحتی
داشتند و غم فردا رو نداشتند. و حال هوای جمعت کم ایران و خصوصا تهران و آن حال و هوای آن روزگار.
و در آخر هم یوسف بیمار (که شبیه چیزی است) با آن هواپیمای امریکایی و رفتن او و حال روز بعد رفتن او که بیانگر فردایی تاریک و ناشناخته برای جلال….
داستان بیشتر شبیه به خاطرات روزانه و تکرار هر روزی بود و چیز جالبی نداشت
جز یک سری آزادیهای فردی و روشن فکری بچههایی که از کودکی سخت به جوانی رسیدهاند و از ایران به اروپا و امریکا به راحتی در رفت و امد بودند و زندگیراحتی
داشتند و غم فردا رو نداشتند. و حال هوای جمعت کم ایران و خصوصا تهران و آن حال و هوای آن روزگار.
و در آخر هم یوسف بیمار (که شبیه چیزی است) با آن هواپیمای امریکایی و رفتن او و حال روز بعد رفتن او که بیانگر فردایی تاریک و ناشناخته برای جلال….