هر انسانی درون ذهن خود یه قاضی یه دزد و یه پلیس داره ک همیشه یا دزده داره حرف میزنه و یا قاضیه و یا پلیسه، دزده همیشه چشمش ب مال مردمه و حرف میزنه واسه خودش و یا میخواد تصرف کنه یا در حال نقشه کشیه، قاضیه همش در حال قضاوته و سبک سنگین میکنه همه چیز و هم کس رو بعد در موردشون فتوا میده و پلیسه هم همش در گیره دزدس و راه واسه دستگیری پیدا میکنه
، یعنی ذهن باید همیشه درگیر باشه و افکار روز گذشته و ساعت گذشته رو نشخوار کنه، این کتاب داستان خیلی خوبی درباره نشخوار ذهنی رو بیان میکنه و افکار منفیه تونلی ک بهم متصل هستن
، یعنی ذهن باید همیشه درگیر باشه و افکار روز گذشته و ساعت گذشته رو نشخوار کنه، این کتاب داستان خیلی خوبی درباره نشخوار ذهنی رو بیان میکنه و افکار منفیه تونلی ک بهم متصل هستن