معرفی و دانلود کتاب جایی میان هر دم

معرفی کتاب جایی میان هر دم

کتاب جایی میان هر دم، داستان روان‌شناختیِ تاریک و تأثیرگذاری را پیش روی خواننده قرار می‌دهد. آن نا، نویسنده‌ی کتاب و برنده‌ی جایزه‌ی پرینتز، در این اثر منتخب ویراستاران آمازون، روایتگر ماجراهای دختری شانزده ساله با نام گریس است. مادر شخصیت اول داستان، اسکیزوفرنی دارد و گریس نگران است که مبادا خودش نیز گرفتار این بیماری خطرناک باشد. تلاش گریس برای کشف حقیقت درباره‌ی سلامت خودش، موضوع اصلی داستان را تشکیل می‌دهد.

درباره‌ی کتاب جایی میان هر دم

کتاب جایی میان هر دم (The Place Between Breaths)، داستانی خواندنی با محوریت بیماری اسکیزوفرنی را در خود گنجانده است. اسکیزوفرنی، اختلال روانی مزمن و شدیدی است که بر نحوه‌ی تفکر، احساسات و رفتار بیمار تأثیر می‌گذارد. مادرِ گریس، قهرمان داستان، مدت‌هاست که از این بیماری خطرناک رنج می‌برد. آن نا (An Na)، نویسنده‌ی کتاب، بیماری اسکیزوفرنی را در این اثر به نمادی از ترس‌های گریس تبدیل کرده است. شخصیت اول داستان در کنار پیدا کردن نشانه‌های اسکیزوفرنی در خودش، به خودشناسی و بلوغ می‌رسد.

داستان کتاب کره‌ای جایی میان هر دم درباره‌ی دختر 16، ساله‌ی باهوش و مسئولیت‌پذیر است. مادر مبتلا به اسکیزوفرنیِ گریس، در ابتدای داستان ناپدید می‌شود. این زن برای اینکه با بیماری‌اش به کسی آسیب نرساند، از اطرافیان فرار کرده است. فقدان مادر، تأثیر بسیار مهمی در زندگی گریس می‌گذارد. پدرش، در آزمایشگاهی پیشرفته برای درمان بیماری اسکیزوفرنی مشغول کار می‌شود. او می‌خواهد با جذب دانشمندان برجسته از سرتاسر دنیا به این آزمایشگاه، هر چه سریع‌تر درمانی برای اسکیزوفرنی پیدا کند. این رویکرد، پدر را سخت غرق کار می‌کند تا گریس در دنیای نوجوانیِ خود، تنها بماند.

آن نا، در ادامه‌ی داستان جایی میان هر دم، نقش گریس را پررنگ‌تر می‌کند. شخصیت اول داستان، به نوبه‌ی خود برای درمان بیماریِ مادر مشغول فعالیت می‌شود. او با کار در آزمایشگاه، سعی دارد تا به سهم خود در پیدا کردن درمان اسکیزوفرنی مشارکت داشته باشد. به دنبال اتفاق‌هایی، گریس به طور کاملاً تصادفی به نکته‌ای برمی‌خورد که می‌تواند راز درمان اسکیزوفرنی را برملا کند. هم‌زمان با این کشف بزرگ، زنگ خطری در ذهن گریس به صدا در می‌آید. شخصیت اول داستان به این واقعیت پی می‌برد که خودِ او نیز ممکن است بیماری اسکیزوفرنی را به صورت ژنتیکی از مادرش به ارث برده باشد.

نبرد هم‌زمان گریس با واقعیت و توهم

پس از آگاهی از این اتفاق شوم، زندگی گریس تغییر پیدا می‌کند. زمان علیه او قرار می‌گیرد و باید هر چه سریع‌تر، نشانه‌های بیماری را تشخیص دهد. آن نا، مضمونی عاشقانه را در ادامه به داستان اضافه می‌کند. چشم گریس در آزمایشگاه به جوانی زیبا و چشم‌آبی می‌افتد. پدرِ گریس، این جوان را برای دوره‌ی کارآموزی به کار گمارده است. رفتار مهربانانه‌ی کارآموز جوان، آتش عشق را در دل گریس شعله‌ور می‌کند. این جوان همواره به گریس کمک می‌کند و حامی اوست.

در این بین، ذهن گریس شدیداً گرفتار ترس از بیماری و از دست دادن مادرش است. آن نا، داستان جایی میان هر دم را در بازه‌های زمانیِ مختلفی روایت کرده است. این رویکرد باعث می‌شود تا خواننده همراهی بهتری با ماجراهای داستان داشته باشد. نویسنده در ادامه‌ی داستان، اتفاق‌هایی هیجان‌انگیز و پیش‌بینی‌نشده را سر راه شخصیت‌های این قصه قرار می‌دهد تا رمان کره‌ای جایی میان هر دم با پایانی تأثیرگذار خاتمه پیدا کند.

کتاب جایی میان هر دم را انتشارات نگاه آشنا با ترجمه‌ی اکرم شکرزاده، چاپ و روانه‌ی بازار کرده است.

نکوداشت‌های کتاب جایی میان هر دم

• داستانی جذاب، خُردکننده و نفیس. (اَلی کاندی، نویسنده‌ی شماره‌ی یک نیویورک تایمز و خالق سه‌گانه‌ی همسان)
• شمعی درخشان و ضروری در تاریکی. (برندن کایلی، نویسنده‌ی پرفروش نیویورک تایمز و برنده‌ی جایزه و نویسنده‌ی همکار کتاب‌های تمام پسران آمریکایی و سنت)
• جایی میان هر دم، داستانی است که بارها و بارها آن را خوانده‌ام و هر بار که پیش می‌روم، بیشتر دوستش دارم. اسکیزوفرنی یک اختلال دشوار است که بیش از خود فرد، بر دیگران نیز تأثیر می‌گذارد. ممکن است داروها کمک کنند، اما هنوز مسیر درمان آن دشوار است. آن نا، در پیوند فروپاشی روانی و گذشته به یکدیگر عالی عمل کرده است. من از خواندن این کتاب لذت زیادی می‌برم. (کاربر آمازون)
• کتابی بسیار خواندنی. سبک نگارش آن شگفت‌انگیز و بسیار توصیفی بود. (کاربر آمازون)

کتاب جایی میان هر دم برای شما مناسب است اگر

• به مطالعه‌ی داستان روان‌شناختی، تاریک و عمیق علاقه دارید.
• می‌خواهید اثری نوجوانانه از ادبیات کره‌ی جنوبی را مطالعه کنید.
• به دنبال رمانی هستید که نویسنده در آن با جسارت به زوایای پنهان بیماری اسکیزوفرنی پرداخته باشد.
• قصد خواندن کتابی را دارید که شخصیت اول آن دختر نوجوانی باشد در حال خودشناسی و بلوغ در شرایط بحرانی.

در بخشی از کتاب جایی میان هر دم می‌خوانیم

«به‌نظرم خوردن ساندویچای سرد و خیس واقعاً نشونۀ دوستی و عشقه.»
هانا با لحنی ملایم می‌گوید: «من با تو ساندویچ خیس می‌خورم.»
چشمانم را از جاده برنمی‌دارم و لبخند می‌زنم. «منم همین‌طور.»
خیلی طولی نمی‌کشد که ساختمان‌های شهر در افق ظاهر می‌شوند. هانا دست‌هایش را دور بدنش حلقه می‌کند، انگار خیلی سردش است.
می‌پرسم: «می‌خوای بخاری رو زیاد کنم؟»
«نه، من خوبم.» هنگامی که چشم هانا به ساختمان‌های خاکستری روبه‌رو می‌افتد، چهره‌اش درهم می‌رود. پشت چراغ قرمز توقف می‌کنم.
«حالت خوبه؟»
چند قطره اشکی که در چشمان هانا حلقه زده، ناگهان درخشش خاصی به آن‌ها می‌دهد و زیرلب می‌گوید: «لعنتی!»
«ای وای، صبر کن ببینم، چه خبر شده؟» چراغ سبز می‌شود و سریع کنار می‌زنم. «هانا، چه اتفاقی افتاده؟»
هانا صورتش را با دست‌هایش می‌پوشاند.
«بی‌خیال بابا، مربوط به داستان قورباغه و وزغ می‌شه، مگه نه؟»