معرفی و دانلود کتاب سرزمین پادشاهی

معرفی کتاب سرزمین پادشاهی

آیا کران، فرزند آرکادیوس می‌تواند روشنایی را به سیاره‌ی پادشاهان بازگرداند؟ محمدرضا رحمتی فرد در کتاب سرزمین پادشاهی، جهانی اسطوره‌ای و حماسی خلق کرده که با فضایی علمی و تخیلی همراه شده است. قصه‌ی دنیایی که در آن جادو و پیشرفت‌های تکنولوژی پابه‌پای یکدیگر پیش می‌روند، اما ظلم، طمع و فساد نیز رشد می‌کند و پادشاهان نسل اول را در خود غرق می‌سازد.

درباره‌ی کتاب سرزمین پادشاهی

جهان وسیع کتاب سرزمین پادشاهی در چهارده و نیم میلیارد سال پیش با یک انفجار کیهانی شکل گرفت. در میان ستاره‌هایی که در این جهان تشکیل شد، ستاره‌ای به نام ستاره‌ی پادشاهی وجود دارد که به دلیل جرم زیادش زمان و فضا را خمیده کرده و این شرایط سرنوشت موجودات بی‌شماری را به یکدیگر گره زده است. این دنیا نه کاملا زمینی است نه صرفا فضایی، جایی که پادشاهان باستانی و جادوهای کهن، نبردهای خونین می‌آفرینند و در این میان حکم مرگ یا زندگی یک تمدن به اراده‌ی موجوداتی جادویی و قدرتمند بستگی دارد. محمدرضا رحمتی فرد، فضایی تاریک و باشکوه خلق کرده که از همان ابتدا نوید حماسه‌ای بزرگ و سرنوشت‌ساز را می‌دهد.

سرزمین پادشاهی؛ آغاز قیام علیه خدایان تاریک

این داستان افسانه‌ای در سیاره‌ای به نام «سیاره‌ی پادشاهان» جریان دارد؛ جایی که انرژی ستاره‌ی پادشاهی در تار و پود هستی نفوذ کرده و انسان‌ها را به موجوداتی با قدرت جادویی و عمرهای طولانی بدل کرده است. در این جهان، پادشاهان نسل اول، موجوداتی با قدرت‌های فراانسانی، ابتدا به‌عنوان آموزگار و ناجی ظاهر می‌شوند، اما به مرور زمان نیت آن‌ها به سمت پلیدی گرایش پیدا می‌کند. آن‌ها به‌تدریج در تاریکی، طمع و جنون قدرت فرو می‌روند و سیارات و سرزمین‌های تحت سلطه‌ی خود را به نابودی می‌کشانند.

در برابر آن‌ها، خاندان قدرتمند آرکادیوس قد علم می‌کند؛ خاندانی که به رازهای انرژی ستاره دست یافته و جادوها و افسون‌هایی فراتر از پادشاهان خلق کرده‌اند. در مرکز این حماسه، کران قرار دارد؛ فرزند ارشد آرکادیوس، جنگاوری با قدرت «اراده» که می‌تواند خواست خود را بر موجودات تحمیل کند. آرکادیوس، کران را برای کسب تجربه به سرزمین‌های شمالی می‌فرستد و این سفر، حقایقی هولناک را برملا می‌کند. ویرانی و ظلم اوروس پلید، یکی از پادشاهان نسل اول، و مردمانی که در آستانه‌ی نابودی برای بقا تلاش می‌کنند، جرقه‌ی نبردی بزرگ را می‌زند. نبردی که نه فقط سرنوشت یک سرزمین، بلکه آینده‌ی سیارات و کهکشان‌ها را تعیین می‌کند.

رمان سرزمین پادشاهی ترکیبی از فانتزی حماسی و علمی‌تخیلی کیهانی است. روایت محمدرضا رحمتی فرد، پرجزئیات و فضاساز پیش می‌رود؛ از توصیف ستاره‌ها و سیارات گرفته تا افسون‌ها، خاندان‌ها و تاریخ پنهان پادشاهان. لحن داستان جدی، تاریک و حماسی است و تمرکز زیادی بر مفاهیمی مثل قدرت، فساد، اراده، ظلم و بهای ایستادگی دارد. نبردها فقط فیزیکی نیستند؛ بلکه نبرد اراده‌ها، باورها و انتخاب‌ها هستند. رمان فانتزی سرزمین پادشاهی برای مخاطبانی نوشته شده است که به دنیاهای بزرگ، اسطوره‌های تازه و داستان‌های چندلایه علاقه دارند. این رمان علمی تخیلی به همت انتشارات متخصصان به چاپ رسیده است.

کتاب سرزمین پادشاهی برای شما مناسب است اگر

• از طرفداران فضاهای حماسی و اسطوره‌ای مانند جهان تالکین (ارباب حلقه‌ها) یا جرج آر. آر. مارتین (بازی تاج و تخت) هستید.
• داستان‌های فانتزی و اسطوره‌ای را می‌پسندید و می‌خواهید یک نمونه‌ای ایرانی از این ژانر را بخوانید.
• می‌خواهید از نویسندگان فانتزی‌نویس ایرانی حمایت کنید و آثارشان را دنبال کنید.
• مفاهیم اخلاقی مانند ایستادگی در برابر ظلم و جنگ میان خیر و شر برایتان جالب است.

در بخشی از کتاب سرزمین پادشاهی می‌خوانیم

قلعه‌ بارین، بزرگ‌ترین و وحشت‌انگیزترین قلعه در سرزمین‌های شمالی بود؛ قلعه‌ای با برج و باروهای بلند، سربازانی خیره‌شده به دوردست‌ها و سری بدون پوست و گوشت، موجوداتی با شنل‌های بلند و کمان‌هایی به بلندای قدشان و خیره به سرزمین‌های شمالی و هر جنبنده‌ای که به این سرزمین‌ها نزدیک می‌شد، این هیولاهای وحشت‌انگیز دائم درحال رصد سرزمین‌های شمالی هستند تا هر حرکت و جادویی را کشف کنند و در آنی گروهی را برای تحقیق و مشخص‌کردن اوضاع می‌فرستند. کران شروع به حرکت در جاده‌ای کرد که به غرب سرزمین‌های شمالی کشیده می‌شد؛ در این زمان در درون خودش به صدای پدرش گوش فرامی‌داد. پدرش فریادهای سهمگینی می‌زد: «پسر چه می‌کنی؟ پسر ترسیدی؟ به این زودی کم آوردی! تو که به دنبال کنترل قدرت درون خودت بودی! چی شد؟ تو همون پسرکی هستی که قدرت بی‌پایانی رو برای خودش می‌خواست. ازت ناامید شدم پسر.»

کران از کوه‌ها و مسیرهای ناهمواری عبور می‌کرد. با شنلی سفید و بلند که با کلاهی روی سرش انداخته بود، خود را پوشانده و زیر شنلش زرهی سبک و قابل تحمل برای سفرهای طولانی به تن داشت و شمشیر بلندی را در زیر ردای بلندش پنهان کرده بود. کران موهای کوتاه مشکی داشت که به عقب شانه‌اش می‌کرد، دائم خودش را سرزنش می‌کرد و به سمت کوه فاران در حرکت بود. وقتی از این سیاهی‌ها عبور می‌کرد، همه‌اش با خودش زمزمه می‌کرد: «نفرین به این خدایان نفرین‌شده که سرزمین‌های زیادی رو به تباهی کشیدن! من باید قوی بشم و در این نفرین نابودشون کنم. خدایان را با جثه‌های عزیزم در خون خودشان غرق کنم، نفرین به شماها.»

همین‌طوری که قدم می‌زد و به جلو می‌رفت، ناگهان ایستاد و با صحنه‌ای عجیبی روبه‌رو شد؛ دختری جوان با موهای بلند که تا پایین کمرش کشیده شده بود؛ مانند دودهای آتشفشان کوه فاران خاکستری‌رنگ بود.

فهرست مطالب کتاب

پیش گفتار
توصیف کران
مقدمه
فصل اول: کران و سفر به سرزمین های شمالی
فصل دوم: آغاز نبرد نسل اول
فصل سوم: نبرد طلوع روشنایی
فصل چهارم: نبرد شمالگان و ظهور تریس
فصل پنجم: آغاز نبردهای بزرگ نسل اول
فصل ششم: سرزمین پادشاهی
فصل هفتم: شروع دوران شاه کران