معرفی و دانلود کتاب صوتی تسلیم نشو یومی چانگ!

معرفی کتاب صوتی تسلیم نشو یومی چانگ!

«نوجوون که باشی همه می‌خوان به سلیقه‌ی خودشون تغییرت بدن!»؛ جسیکا کیم در کتاب صوتی تسلیم نشو یومی چانگ! که جوایز زیادی را از آن خود کرده، داستان دختر نوجوانی به نام یومی چانگ را تعریف می‌کند که در تلاش است تا در میان سیل انتظارات و خواسته‌های خانواده و دیگران، هویت مستقل خودش را پیدا کند و به حرفه‌ی مورد علاقه‌اش که اجرای کمدی است برسد. این رمان با روایت دلنشین و طنزآمیز خود، در کنار به تصویر کشیدن چالش‌های یک نوجوان، لبخند بر لبانتان می‌نشاند و تجربه‌ای الهام‌بخش و سرشار از امید برایتان رقم می‌زند.

درباره‌ی کتاب صوتی تسلیم نشو یومی چانگ!

آدمیزاد خیلی به یک ظرف سفالی شباهت دارد. از همان کودکی و نوجوانی، وقتی گل خام و بی‌شکلی بیش نیست، روی چرخ دوار زندگی می‌چرخد و می‌چرخد و هزاران دست برای شکل دادن به سمتش دراز می‌شود. خانواده، جامعه، دوستان، معلمان، عرف و استانداردها، همگی تلاش می‌کنند تا به اندازه‌ای که دستشان می‌رسد، این گِل نرم و آماده را شکل داده و آن را به سلیقه‌ی خودشان تغییر دهند. هر نوجوانی در این وضعیت دو انتخاب دارد؛ یا اجازه بدهد دیگران هویتش را برایش تعیین کنند، یا جسارت این را داشته باشد که پای رویاهایش بماند و تبدیل به کسی شود که خودش آرزویش را دارد...

جسیکا کیم (Jessica Kim) در کتاب صوتی تسلیم نشو یومی چانگ! (Stand Up, Yumi Chung!) که یکی از رمان‌های کره‌ای محبوب در میان نوجوان‌هاست، داستان دخترک یازده ساله‌ای به نام یومی چانگ را تعریف می‌کند که با آرزویی متفاوت از سایر اعضای خانواده‌اش به دنیا آمده است. او آرزو دارد تا کمدین بشود و اگر بخت نیز با او یار بود، روزی در شبکه‌ی نتفلیکس اجرای خودش را داشته باشد؛ آرزویی که در یک خانواده‌ی مهاجر و سنتی کره‌ای، بیشتر به یک شوخی نامناسب تعبیر می‌شود...

وقتی خواسته‌هایت شنیده نمی‌شوند، باید بلندتر حرف بزنی!

پذیرفته نشدن آرزویش تنها دردسر یومی چانگ نیست؛ او احساس می‌کند همه، از نزدیک‌ترین آدم‌ها که پدر و مادرش باشند گرفته تا غریبه‌هایی مثل آرایشگر محل، در تلاش‌اند تا او را تغییر بدهند. هیچ‌کس به حرف او گوش نمی‌کند و همه طوری رفتار می‌کنند که انگار خواسته‌های او هیچ اهمیتی ندارد. قصه‌ی کتاب صوتی تسلیم نشو یومی چانگ! از سالن آرایشگاه شروع می‌شود؛ جایی که آرایشگر طبق نظر مادر یومی چانگ و البته نظر شخصی خودش، تصمیم می‌گیرد تا بر خلاف خواسته‌ی خود یومی موهایش را فر کند. آن‌ها توجه نمی‌کنند که یومی برای کوتاه کردن موهایش طبق مدل مویی جدید به آنجا آمده و ترجیح می‌دهند تا ایده‌های قدیمی و سنتی خودشان را بر روی او اجرا کنند.

این تنها دخالتی نیست که در آن سالن آرایشگاه اتفاق می‌افتد. مادر اصرار دارد یومی را همچنان به مدرسه‌ی وینستون بفرستد؛ جایی که او نمی‌تواند برای خودش دوستی پیدا کند و اغلب از سمت دیگر دانش‌آموزان، مورد قلدری قرار می‌گیرد. تازه مادر خواسته‌هایش را یک پله هم فراتر برده و انتظار دارد یومی با قبول شدن در آزمون بورسیه، بتواند رایگان به مدرسه‌ی وینستون برود و آن‌ها دیگر مجبور نباشند شهریه‌های سنگین این مدرسه را پرداخت کنند. گرچه مادر حق دارد با اوضاع کساد رستوران خانوادگی‌شان نگران چنین موضوعی باشد، اما این نگرانی خودش را در قالب عذاب وجدان دادن به یومی نشان می‌دهد تا او بیشتر تحت فشار قرار بگیرد.

دختری که خندیدن را جدی گرفت؛ داستانی از شجاعت و انتخاب

یومی آرزو دارد روزی کمدین بشود. اما والدینش روی این شغل اسم‌هایی مثل «مسخره‌بازی» و «وقت هدر دادن» می‌گذارند و او را از دنبال کردن این هدف منع می‌کنند. اوضاع زمانی برای یومی سخت‌تر می‌شود که همه او را با خواهر بزرگ‌ترش که رسماً یک نابغه است و با ضریب هوشی 155 در رشته‌ی پزشکی تحصیل می‌کند، مقایسه می‌کنند.

یومی با تمام بچگی و بی‌تجربه بودنش، همچنان سرسختانه، مصرانه، و البته پنهانی رویایش را دنبال می‌کند، تا اینکه شنیدن خبر کمپ آموزشی استندآپ کمدی، به نقطه‌ی عطفی در قصه‌اش تبدیل می‌شود. یکی از کمدین‌های محبوب یومی، یک کمپ آموزشی برگزار کرده تا علاقه‌مندان به این حوزه را آموزش بدهد. یومی قصد کرده تا هرطور شده به این برنامه‌ی آموزشی برود، اما وقتی هیچ‌کس از رویایتان حمایت نکند، کار تا حد زیادی سخت و پیچیده خواهد شد...

رمان صوتی تسلیم نشو یومی چانگ! کاری از نشر صوتی نگاه آشناست. این کتاب طنز نوجوان را با ترجمه‌ی فائزه محمدلو و روایت جمعی از گویندگان می‌شنوید.

جوایز و افتخارات کتاب تسلیم نشو یومی چانگ!

• بهترین کتاب ماه سایت آمازون
• برنده‌ی جایزه‌ی بهترین کتاب کودک Kirkus
• برنده‌ی جایزه‌ی کتاب کودک Georgia
• برنده‌ی جایزه‌ی انتخاب خوانندگان جوان پنسیلوانیا
• برنده‌ی جایزه‌ی کتاب کودک رود آیلند
• برنده‌ی جایزه‌ی کتاب واشنگتن ساسکواچ
• و ...

نکوداشت‌های کتاب تسلیم نشو یومی چانگ!

• نویسنده سابقه‌ی تدریس در مدرسه دارد، و این موضوع کاملاً در نوشته‌هایش مشهود است؛ چه در دیالوگ‌های دقیق و طبیعی، و چه در اشاره‌هایی که به موضوعات روز، همچون شبکه‌های اجتماعی دارد. این اثر بی‌شک برای بسیاری از خوانندگان، یادآور رمان پذیرش (Front Desk) از کلی یانگ خواهد بود. (بوک لیست)
• داستانی طنازانه و لطیف درباره‌ی خانواده، دوستی و شجاعتِ خودِ واقعی بودن. (کارینا یان گلازر)
• آنچه از این کتاب معرفی می‌شود شوخی‌ها و طنز آن است، اما آنچه بیشتر در مرکز توجه قرار می‌گیرد، شخصیت‌هایی با قلبی بزرگ و دوست‌داشتنی هستند. (کارلوس هرناندز)

کتاب صوتی تسلیم نشو یومی چانگ! برای شما مناسب است اگر

• به دنبال یک رمان طنز نوجوان هستید.
• دوست دارید تا قصه‌ی دختری را که برای آرزوهایش می‌جنگد و اجازه نمی‌دهد تا دیگران هویتش را تعیین کنند بشنوید.

در بخشی از کتاب صوتی تسلیم نشو یومی چانگ! می‌شنویم

او جدی‌جدی این‌جاست. روی صحنه، دقیقاً آن‌طرفِ سالن.

من زنده‌ام؟ یاسمین در آن تاپ براق و شلوارِ پاچه‌گشادش خیلی شیک و زیبا به‌نظر می‌رسد. پوست برنزه‌اش زیر نور سالن می‌درخشد. هنگام ورق‌زدن کاغذهایش، النگوهایش به‌هم برخورد می‌کند و جِلِنگ‌جِلِنگ صدا می‌دهد.

بعد از چند دقیقه با آن صدای پرشور و هیجانش شروع به صحبت می‌کند: «خب، کی برای دومین روزِ کلاس آماده‌س؟ قراره در کنارِ آموزشِ استندآپ کمدی، چند تا تمرینِ عالی بهتون بدم، برای چربی‌های اطراف شکم و پهلوتونم خوبه .. فقط کافیه که از ته‌دل بخندید.»

وای! او برای اجرا به این‌جا نیامده، او برای آموزش این‌جاست.

بچه‌هایی که در ردیف جلویی نشسته‌اند، با جیغ و سوت وکف، یاسمین را تشویق می‌کنند.

هنوز باورم نمی‌شود که در یک باشگاهِ کمدیِ واقعی حضور دارم. همیشه آرزو داشتم به باشگاه‌هایِ کمدیِ معروفی مثلِ تماشاچی‌ها، خانۀ خنده، دُکّانِ خنده و شهر دوم بروم. بالأخره مؤفق می‌شوم یکی از آن‌ها را از نزدیک ببینم. از دیدنِ صحنۀ یکدست و ساده و پرده‌ها و ردیف‌های صندلی قلبم به تالاپ‌تولوپ می‌افتد. این‌جا جایی‌ است که جادوی طنز رقم می‌خورد.

به‌قدری از حضور در باشگاه جوگیر شده‌ام که فراموش می‌کنم یواشکی درحال دیدزدن هستم. ناگهان یاسمین می‌ایستد و چشم‌هایش را ریز می‌کند و می‌پرسد: «کسی اون‌جاس؟»

اوه اوه! او مستقیم دارد به من نگاه می‌کند.

«دیدم که اون‌جا قایم شدی عزیزم.» انگار درحال نزدیک‌شدن است، چون صدایش از جایگاه تماشاچی‌ها به‌گوش می‌رسد.

فهرست مطالب کتاب صوتی