معرفی و دانلود کتاب رویاهای آفتابگردانی

معرفی کتاب رویاهای آفتابگردانی

چه کسی فکرش را می‌کرد یک روز دخترها هم بتوانند پرواز کنند؟ لینا الهذلول و اوما میشرا نیوبری در کتاب رویاهای آفتابگردانی، داستان دخترکی را تعریف کرده‌اند که رویای پرواز را در سر می‌پروراند و بالاخره به اولین نفری تبدیل شد که شهامت پرواز را پیدا کرد. این کتاب که برنده‌ی جوایز و افتخارات فراوانی از جمله جایزه‌ی کتاب خاورمیانه شده، با الهام از زندگی زنی نوشته شده که توانست قانون منع رانندگی برای زنان را در عربستان لغو کند.

درباره‌ی کتاب رویاهای آفتابگردانی

خیلی از ما به پرواز نکردن عادت کرده‌ایم. آن‌قدر از کودکی در گوشمان خوانده‌اند که دختران خوب اهل پرواز کردن نیستند، که نه تنها به پرواز فکر نمی‌کنیم، بلکه اگر دختری در اطرافمان رویای پریدن نیز داشته باشد، بال و پرش را کوتاه می‌کنیم. خیلی‌ها در این مسیر و زیر فشار انواع سرکوب‌ها برای پرواز نکردنشان، دست از رویای پرواز می‌کشند و با دست‌های خودشان بال‌های سفیدشان را به سطل آشغال می‌اندازند. بسیاری در این مسیر قربانی می‌شوند؛ چنان بر پرواز و پریدن پافشاری می‌کنند و در برابر هیچ حرف زوری عقب نمی‌کشند که عاقبت از جانشان هم می‌گذرند. گروه سوم، کسانی‌اند که بالاخره بر مسیری که گروه قبل هموار کرده قدم می‌گذارند و رویای پرواز را عملی می‌کنند...

لینا الهذلول (Lina Al-Hathloul) و اوما میشرا نیوبری (Uma Mishra-Newbery) در کتاب رویاهای آفتابگردانی (Loujain Dreams of Sunflowers) داستان لوجین را تعریف می‌کنند؛ دخترکی که در زندگی به دوچیز، علاقه‌ای بی‌مثال دارد. اولی ثبت رنگ‌هاست. لوجین عاشق رنگ‌های مختلف است و مدام با دوربین کوچکش، از هر چیز رنگی‌ای که ببیند عکس می‌گیرد. او بیش از همه عاشق رنگ‌های گل آفتابگردان است و رویایش این است که روزی به آن‌جایی برود که بابا حرفش را می‌زند؛ دشتی وسیع که هزاران گل آفتابگردان آن را فرش کرده‌اند.

دومین علاقه‌ی لوجین که به هدفی بزرگ در زندگی برایش تبدیل شده، پرواز کردن است. او هرروز صبح که بابا بال‌هایش را بر پشتش می‌بندد و در آسمان اوج می‌گیرد به او خیره می‌شود و آرزو می‌کند روزی او هم بتواند پرواز کند. اگر پرواز کند، می‌تواند برود و با چشم‌های خودش دشت آفتابگردان را ببیند. اما مشکلی که وجود دارد،‌ این است که در سرزمین لوجین دخترها اجازه‌ی پرواز کردن ندارند...

رویاهایی که آسمان را لمس کردند؛ قصه‌ای از آزادی

لوجین به هر کدام از دوستان و هم‌کلاسی‌هایش که می‌گوید آرزوی پرواز کردنش را روزی عملی می‌کند، آن‌ها به او می‌خندند و مسخره‌اش می‌کنند. همه به او می‌گویند که او یک دختر است و امکان ندارد بتواند پرواز کند. لوجین از این حرف‌ها خیلی ناراحت می‌شود، اما امیدش را از دست نمی‌دهد و تلاش می‌کند تا از بابا، پرواز کردن را یاد بگیرد. با کمک مامان که بابا را راضی می‌کند، بابا به لوجین پرواز یاد می‌دهد و این‌جاست که دو بال کوچک و سفیدش، رنگ‌های روشن و زنده‌ی آسمان را با تمام وجود لمس می‌کنند...

قصه‌ی کتاب رویاهای آفتابگردانی با الهام از زندگی لوجین الهذلول، خواهر لینا الهذلول نویسنده‌ی کتاب نگاشته شده که به عنوان نامزد دریافت جایزه‌ی صلح نوبل شناخته می‌شود. بر اساس تلاش‌های انسان‌دوستانه و برابری‌خواهانه‌ی لوجین الهذلول بود که بعد از سال‌ها، قانون منع رانندگی برای زنان در عربستان برداشته شد و زنان این کشور توانستند بخشی از آزادی‌های ازدست‌رفته‌شان را دوباره به دست بیاورند. این داستان الهام‌بخش از همان سنین کم مسئله‌ی برابری جنسیتی و آزادی زنان را به بچه‌ها یاد می‌دهد تا در ذهنشان ماندگار شود و در آینده دنیایی را بسازند که در آن نابرابری و تبعیض جایی نداشته باشد.

کتاب رویاهای آفتابگردانی کاری از انتشارات برکه‌ی آبی است. این داستان کودکانه را با ترجمه‌ی سیما سادات میر در اختیار دارید.

جوایز و افتخارات کتاب رویاهای آفتابگردانی

• برنده‌ی جایزه‌ی کتاب خاورمیانه در سال 2022
• بهترین کتاب بیوگرافی Bookstagang
• کتاب سال Bank Street College of Education
• کتاب منتخب MSNBC برای دختران جوان

نکوداشت‌های کتاب رویاهای آفتابگردانی

• روایتی ظریف، لبریز از احساسی خارق‌العاده، رنگ‌هایی چشم‌نواز و کیفیتی جادویی. (نیویورک تایمز)
• یکی از 20 کتاب برتر برای مطالعه در ماه مارس؛ کتابی شاعرانه، الهام‌بخش و توانمندساز. (Kirkus Reviews)
• روایت این داستان کودک به شکل موفقیت‌آمیزی، یک مسئله‌ی واقعی را برای کم‌سن‌ترین مخاطبان قابل‌فهم می‌کند. (پابلیشرز ویکلی)
• زیبا، قدرتمند و تأثیرگذار؛ کتابی که حتماً باید خوانده شود. (The Conscious Kid)

کتاب رویاهای آفتابگردانی برای شما مناسب است اگر

• به دنبال قصه‌ای آموزنده و الهام‌بخش برای بچه‌های 4 تا 8 ساله هستید.
• دوست دارید تا دختران توانمند و شجاعی تربیت کنید.
• مایلید تا بچه‌ها با تبعیض جنسیتی آشنا شوند و بر آن غلبه کنند.

در بخشی از کتاب رویاهای آفتابگردانی می‌خوانیم

آن روز لوجین بعد از مدرسه با عجله خود را به خانه رساند و به سمت اتاقش دوید.
خودش را روی تختش انداخت و گریه کرد.
اما بعد از مدتی دستش را به آفتابگردان‌های روی دیوار زد و زیر لب گفت: «بالاخره شما را می‌بینم.»
صبح روز بعد، لوجین زود از خواب بیدار شد که بتواند با بابا حرف بزند.
- بابا، تو باید همین حالا به من پرواز کردن یاد بدهی. این عادلانه نیست که من نمی‌توانم پرواز کنم. همه‌ی پسرها یادگرفتن پرواز را شروع کرده‌اند. چرا من شروع نکنم؟
بابا برای مدت طولانی به لوجین نگاه کرد.
بعد به داخل خانه رفت.