معرفی و دانلود کتاب صوتی گوزن زرد

معرفی کتاب صوتی گوزن زرد

مهدی اسدی صادقی آذر، نویسنده‌ی خوش‌قلم ایرانی در کتاب صوتی گوزن زرد داستان حیوانات را با روایت حماسی و ماجراجویانه پیوند می‌زند. آذرخش، گوزن جوان گله، آرزو دارد روزی مثل گوزن پیر باصلابت و شجاع باشد. او نمی‌داند مسیری که انتخاب کرده تا چه اندازه پرچالش و خطرآفرین است. با تمام این‌ها، وقتی صحبت از جانشینی گوزن پیر می‌شود، آذرخش پیش از همه اعلام آمادگی می‌کند.

درباره‌ی کتاب صوتی گوزن زرد

داستان‌های بسیاری با موضوع سفر درونی قهرمان برای کشف حقایق زندگی نوشته شده؛ اما شاید قهرمان کتاب صوتی گوزن زرد، تنها گوزنی باشد که مانند پهلوانان سودای سلحشوری و جنگ‌آوری در سر دارد. هر چند می‌دانید که رسیدن به این آرزو چندان هم راحت نیست. بنابراین خالق داستان یعنی مهدی اسدی صادقی آذر، حوادث پیش‌بینی‌ناپذیر بسیاری بر سر راه «آذرخش» قرار می‌دهد.

شاید تا پیش از این، زندگی گوزن‌ها را فقط در مستند‌های طبیعت دنبال کرده باشید، اما این‌بار قرار است با دید متفاوتی به سراغ زندگی یک گوزن برویم. در این قاب جادویی، می‌توان از پرده‌ی ظواهر عبور کرد و از افکار و اندیشه‌ی موجودات سر در آورد. آن‌وقت است که می‌فهمیم دنیای حیوانات نیز مانند ما انسان‌ها پر از احساسات و هیجانات مختلف است؛ از ترس و کینه و ناامیدی تا شور و اشتیاق و یا حتی غرور جوانی. آذرخش، شخصیت اصلی داستان ما نیز جوانی تنومند و مغرور است.

گله‌ی گوزن‌ها به امید رسیدن به مراتع سرسبز و مرطوب با آفتاب درخشان، هر سال از جایی به جای دیگر کوچ می‌کنند. هرچند که رسیدن به سرمنزل بدون خطر و آسیب نیست، اما با درایت و خردمندی گوزن پیر گله، یعنی گوزن زرد، هیچکس ترس به دل راه نمی‌دهد. گوزن پیر، گرچه سال‌های زیادی عمر کرده اما هنوز هم برپا و برقرار، گله را به مقصد می‌رساند. آذرخش همیشه از دور گوزن پیر را می‌نگرد و با خود می‌گوید: کاش روزی مثل او باشم.

داستانی امروزی با روحی حماسی

تا به این جای داستان می‌توان حدس زد که روایت نویسنده‌ی کتاب صوتی گوزن زرد، تا چه اندازه خاص و منحصر‌به‌فرد است. سبک و سیاق او برای دادن ویژگی‌های انسانی به حیوانات، این کتاب را به گزینه‌ی جذابی برای نوجوانان تبدیل کرده است. اما در ادامه‌ شاهد خواهیم بود که وقایع چطور ضرب‌آهنگی تند و هیجانی پیدا می‌کنند و نمایی قهرمانی و حماسی به داستان می‌بخشند. تمام این ویژگی‌های خوب را باید در کنار نمادشناسی جذاب داستان جای داد؛ به طوری که مخاطب ذره ذره رمز و راز‌های داستان را کشف می‌کند و پی می‌برد که هر حیوان نماینده‌ی چه صفت و خلق‌وخوی انسانی است؛ درست مانند حکایت‌های قدیمی.

زمستان نزدیک شده و فصل کوچ از راه رسیده. گوزن‌ها یکی یکی گرد هم می‌آیند تا سفر سخت را آغاز کنند؛ سفری که راه آن با گرگ‌ها، سگ‌های وحشی و یوزپلنگ‌های دشت پوشیده شده. در این شرایط، گوزن پیر باید جانشینی برای خود انتخاب کند تا در صورت حادثه گله به سلامت مسیر را به آخر برساند. آذرخش با امید و انگیزه‌ی بسیار به گوزن زرد می‌نگرد بلکه این مأموریت و وظیفه‌ی سخت به او واگذار شود، حال آن که در سوی دیگری از گله، گوزن قهوه‌ای بیش از همیشه برای به دست آوردن جایگاه فرماندهی گله، حرص و طمع دارد. پیشنهاد می‌کنیم خود به این داستان صوتی پرکشش گوش دهید و حوادث آن را از نزدیک دنبال کنید.

این داستان با تلاش نشر صوتی استودیو صداهای همراه و همکاری انتشارات دولت علم به دست شما رسیده و گویندگی اثر کاری از علی علیزاده، زهرا امینی سابق، فرزانه ترکاشوند، علی شمس، مهدیار قربانی و محمد فخرادخانی است.

کتاب صوتی گوزن زرد برای شما مناسب است اگر

• به دنبال داستانی فارسی با روایتی خاص از جنس طبیعت، افسانه و اخلاق هستید.
• می‌خواهید داستانی آموزنده با موضوع اتحاد و مسئولیت‌پذیری را دنبال کنید.
• به دنبال ماجرایی پرحادثه و میخکوب‌کننده برای مخاطبان نوجوان دنیای کتاب هستید.

در بخشی از کتاب صوتی گوزن زرد می‌شنویم

گوزن زرد، جنگ‌آوری بی‌مانند بود. بارها در کوره‌راه‌های پرپیچ‌وخم و خطرناک، در سرما و کولاک‌های نفس‌گیر پا به پای ضعیف‌ترین افراد گله رفته بود و به دفعات در نبرد با مهاجمان و گرگ‌های گرسنه جان خود را به خطر انداخته و افراد گله‌اش را نجات داده بود.

گوزن‌های پیر داستان‌هایی محیرالعقول از شجاعت و بی‌باکی و تهور او نقل نموده و مادران گله حکایت‌های عجیب و افسانه‌وار از ماجراجویی‌های او را در گوش بره‌آهوان کنجکاو زمزمه می‌کردند.

معروف بود که حتی دشمنانش نیز برای او قائل به احترام بوده و بعد از عقب‌نشینی و زخم خوردن در مبارزات، خود را این‌گونه دلداری داده و مجاب می‌نمودند که از جنگ‌آور ارزشمند و شایسته شکست خورده و از این طریق تجربه‌ای گران‌بها اندوخته‌اند.

هرچند سال‌های طولانی جنگ و گریز نتوانسته بودند او را به زانو درآورند، ولی به قول خودش مانند آتش‌فشانی بود که زمان خاموشی آن فرا رسیده است.

گرچه او دیگر قادر نبود پا به پای جنگ‌آوران جوان و تازه‌نفسی مانند آذرخش و گوزن قهوه‌ای‌، رعد و نیلگون دویده و از آن‌ها پیشی گیرد، ولی همچنان نقطه اتکایی محکم و مطمئن برای تک‌تک اعضای گله‌ی بزرگ به حساب می‌آمد. تمامی گله، از کوچک و بزرگ، از دل و جان دوستش داشتند و احترام زیادی برای او قائل بودند.

گوزن زرد چالشی بزرگ‌تر از کوچ سالیانه را نیز در پیش روی خود می‌دید. او سخت در اندیشه‌ی انتخاب جانشین مناسب و شایسته‌ای بود که متضمن امنیت آینده گله بزرگ نیز باشد و این مهم لحظه‌ای او را رها نساخته و آرام و قرار را از او ربوده بود.

از مدت‌ها قبل زمزمه‌هایی در بین گوزن‌های جنگل پیچیده بود و همگان چنین می‌پنداشتند که جانشین فرمانده‌ی بزرگ انتخاب شده و به‌زودی معرفی خواهد شد.

گوزن زرد تا یک سال پیش، قبل از ورود آذرخش به جرگه‌ی جنگجویان تحت فرمانش، در نظر داشت تا طبق وعده‌ای که به گوزن قهوه‌ای داده بود، او را معرفی نموده و کناره‌گیری کند. ولی همواره گوشه‌چشمی به جنگ‌آور محبوبش داشت، چرا که طبق تجربه و هوشمندی غریزی خود، قابلیت و شهامتی ذاتی در آذرخش می‌دید که نمونه‌ی آن را در جنگجویان بزرگ‌تر و قدیمی‌تر گله نیافته بود.

فهرست مطالب کتاب صوتی