نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی زبان گلها - ونسا دیفن باخ
4.3
32 رای
مرتبسازی: پیشفرض
داستان قشنگی بود و دوستش داشتم. خوانش هم عالی بود. فقط چند سوال از داستان برایم بی جواب ماند. چرا و چطور گرانت عاشق ویکتوریا شد؟ آنها طبق داستان حتی با هم روبرو نشده بودند! بدون هیچ برخوردی طوری عاشقانه و صبورانه با او برخورد میکرد که بعضی جاها از دستش عصبانی میشدم ویکتوریا دختری بود که آسیب دیده بود و سخت میتوانست اعتماد کند. اما گرانت و الیزابت هم آسیب دیده بودند. اما آنها مدام با گذشت و صبوری و چشم پوشی با ویکتوریا برخورد میکردند…. در قسمتهایی به نظرم غیر قابل باور رسید.
ولی نکتهی مهم تمرین برای «کمک خواستن» بود!
ولی نکتهی مهم تمرین برای «کمک خواستن» بود!
کتاب صوتی زبان گل ماجرای دختر سرکش، که برایش سخت است در حصار و بند باشد و چیزی آن را محدود کند، محدودیت برایش ترس میاورد، تنها دنیایی که برایش عاری از ترس است دنیای گلها و گیاهان است، او با زبان گلها به دیگران کمک میکند اما خودش نمیتواند از هیچ چیز و هیچ کس کمک بگیرد. دنیایش پر از تلاطم است.
همانطور که همه میدانند گل رز قرمز، نشانه عشق است پیغام دیگر گلها را نباید نادیده گرفت. و این جمله جالب است که میگوید بوتههای خار همه جا هستند شاید به همین دلیل است که انسانها بی رحمانه با هم نامهربان هستند و این بخش که میگوید خیانت یک عملکرد است اما حسادت فقط یک احساس، تعریف دقیقی بود که من جایی به این مطلب برنخورده بودم.
در آن جا که عنوان کرد تظاهر به ناتوانی نکردم فقط نخواستم و در بخشی دیگر میگوید میخواهم یک گل فروش باشم و توانست یک گل فروش موفق باشد نیز نشان دهنده شخصیتی مستقل است که با انتخاب صحیح به نتیجه نشست اما جایی که انتخابهای نادرست داشت خودش و دیگران را به سختی و زحمت انداخت. در واقع ویکتوریا یک شخصیت عاقل بود تا فردی احساساتی...