وقتی برای اولین بار به سراغ کتاب *هنر زن بودن* رفتم، حس کردم قراره با یک کتاب معمولی دربارهی روابط یا خانهداری روبهرو بشم. اما خیلی زود فهمیدم این کتاب درواقع یه دعوت بزرگه — دعوتی به شناخت نقش زن در رابطه، در عشق، و در زندگی. مارابل مورگان با زبانی ساده اما صادقانه، دربارهی زنهایی حرف میزنه که خستهان، احساس نادیدهشدن دارن، اما هنوز ته دلشون امیدی هست برای ساختن رابطهای زنده و پرشور.
نویسنده میگه زن «تمام» وقتی کامل میشه که خودش رو درک کنه، انرژی زنانهاش رو باور کنه، و یاد بگیره چطور با نرمی، صبر، و درک عاطفی دنیای خودش و همسرش رو تغییر بده. در نگاه اول، ممکنه این حرفها سنتی یا قدیمی بهنظر برسن، اما وقتی با دقت گوش دادم، دیدم در عمقش حرف از *قدرت درون زنانه*ست — همون نیرویی که بدون فریاد، ولی با حضور، میتونه فضا رو آرام و پرعشق کنه.
در بخشهایی از کتاب، مارابل از زنان میخواد بهجای رقابت با مردان، به روحیهی پرورنده و الهامبخش خودشون برگردن. این یعنی زن بودن بهمعنای ضعیف بودن نیست؛ بلکه یعنی آگاه بودن از تاثیر عمیقی که حضور زن در رابطه و خانواده داره.
من با گوش دادن به این کتاب بارها به خودم فکر کردم — به لحظههایی که برای قوی بودن جنگیدم، اما از نرمی و لطافت خودم فاصله گرفتم. انگار کتاب بهم یادآوری میکرد که زن میتونه هم قوی باشه، هم لطیف؛ هم مدیر زندگی خودش باشه، هم آرامبخش دنیای اطرافاش باشه.
کتاب هنر زن بودن رو دوبار گوش دادم صدای گویندشو دوست داشتم کتاب نکات کلیدی رومیگه که اگه بهش عمل بشه خیلی میتونه تو زندگی تاثیرگزار باشه بنظرمن خانوم چه شاغل باشه چه خانه دار، باید برای بالابردن آگاهی خودشون تلاش کنن مطالعه داشته باشن که بتونن یک زن تمام عیار🤌باشن😌
خیلی کتاب بیخودی بود. مثل توصیههای مادربزرگا به نوه هاشون تو 50 سال پیشه!!
برای تایید حرفاش هم یه سری داستانهای غیر واقعی سر هم کرده که بگه حرفش درست بوده.
یه جاهایی هم از انجیل یه نتیجه گیریهایی کرده.
در مجموع کتاب به درد نخوری بود و فقط وقت و پول تلف کردنه
غیر از فصل ۶ و ۸ که به عنوان نزدیک تر بود در مجموع کتابو پیشنهاد نمیکنم. متن خیلی سطحی و شخصی بود و البته برخورد مذهبی با موضوع توسط نویسنده خیییییلی تو ذوق میزنه. میشه گفت کاملا در رسته کتب زرد میگنجه این کتاب
نیاز هر بانویی هست که با بالا بردن آگاهی و مطالعه سطح زندگی خودش را بالا ببرد و بهترین زندگی رو برای خودش و همسرش بسازد در این کتاب نکات بسیار ارزنده و کاربردی بیان شده است که پیشنهاد میکنم حتما خودتان را بهره مند کنید😊
اسم کتاب را باید به هنر کلفَت بودن تغییر بدن!!!! این کتاب به شدت دیدگاه قدیمی نسبت به نقش زن در خانواده داره که در این دوران منسوخ شده به حساب میاد!!!! حیف وقت!!!!
واقع قبلا غر میزدم ولی نمیدانستم که این غر هست و حق خودم میدونستم و خودم رو توجیه میکردم که دارم از خودم دفاع میکنم با خواندن این کتاب فهمیدم هم غر میزنم هم سازگار نیستم
فعلا کتاب را گوش کردم اما هنوز به نصایح آن گوش نکردم تا ببینم چه تاثیری دارد اما چون پیام آن را در چند کتاب دیگر مشابه دیدم این بار میخواهم دستوراتش را در زندگیام به کار ببرم.
نویسنده میگه زن «تمام» وقتی کامل میشه که خودش رو درک کنه، انرژی زنانهاش رو باور کنه، و یاد بگیره چطور با نرمی، صبر، و درک عاطفی دنیای خودش و همسرش رو تغییر بده. در نگاه اول، ممکنه این حرفها سنتی یا قدیمی بهنظر برسن، اما وقتی با دقت گوش دادم، دیدم در عمقش حرف از *قدرت درون زنانه*ست — همون نیرویی که بدون فریاد، ولی با حضور، میتونه فضا رو آرام و پرعشق کنه.
در بخشهایی از کتاب، مارابل از زنان میخواد بهجای رقابت با مردان، به روحیهی پرورنده و الهامبخش خودشون برگردن. این یعنی زن بودن بهمعنای ضعیف بودن نیست؛ بلکه یعنی آگاه بودن از تاثیر عمیقی که حضور زن در رابطه و خانواده داره.
من با گوش دادن به این کتاب بارها به خودم فکر کردم — به لحظههایی که برای قوی بودن جنگیدم، اما از نرمی و لطافت خودم فاصله گرفتم. انگار کتاب بهم یادآوری میکرد که زن میتونه هم قوی باشه، هم لطیف؛ هم مدیر زندگی خودش باشه، هم آرامبخش دنیای اطرافاش باشه.